Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
basic data
عناصر تیر اولیه
Search result with all words
head
عناصر اولیه ستون
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
Other Matches
combatant
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatants
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
Ideal City
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
restoration
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
ingredient
عناصر
ingredients
عناصر
clemency
اعتدال عناصر
firing data
عناصر تیر
known data
عناصر تیرمعلوم
component operation
عناصر عملیاتی
minor elements
عناصر فرعی
essential elements
عناصر ضروری
transmutation
تبدیل عناصر
conversion of data
تبدیل عناصر
meteorological data
عناصر هواسنجی
data element
عناصر اطلاعات
orbital element
عناصر مداری
minor elements
عناصر جزئی
trace elements
عناصر کمیاب
intelligence data
عناصر اطلاعات
representative elements
عناصر نماینده
job elements
عناصر شغلی
known data
عناصر معلوم
gft setting
عناصر خط کش تیر
cantilever elements
عناصر کنسولی
combat , elements
عناصر رزمی
column head
عناصر سرستون
target indications
عناصر هدف
data
سوابق عناصر داده ها
force augmentation
عناصر تقویتی یکان
interrupted
[عناصر معماری منقطع]
elemental
مربوط به عناصر ابتدائی
inner transition elements
عناصر واسطه داخلی
periocic table
جدول تناوبی عناصر
firing data
عناصر مربوط به تیراندازی
chart data
عناصر تیر نقشهای
constituent elements of crime
عناصر متشکله جرم
transition series
گروه عناصر واسطه
combat , elements
عناصر درگیر در رزم
essential elements of information
عناصر اصلی اخبار
treadway
پل برای عناصر پیاده
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
replot data
عناصر دوباره بردن هدفها
record firing
عناصر تیر را ثبت کنید
coriolis force
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
direct plotting
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
chaines
[عناصر بنایی شبیه پایه]
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
computing gunsight
دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
aided matching
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
topology
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
aided matching
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filters
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
search
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
two-dimensional
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
articulation
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
charted
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
cartesian structure
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circulars
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
clustering
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
half thickness
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
charts
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
chart
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
centerpiece
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
arrays
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
array
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct coupled transistor logic
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
direct plotting
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
pert chart
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
unit matrix
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
directors
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
director
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
repeats
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
universal
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
repeat
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
initialled
اولیه
primeval
اولیه
initialling
اولیه
early
اولیه
preliminaries
اولیه
primitive
اولیه
primal
اولیه
rudimentary
اولیه
primary
اولیه
earliest
اولیه
elementary
اولیه
fundamental
اولیه
preliminary
اولیه
initials
اولیه
initialing
اولیه
basic
اولیه
raw
اولیه
dispersion
اولیه
basics
اولیه
initial
اولیه
first generation
اولیه
initialed
اولیه
input current
جریان اولیه
input tape
نوار اولیه
input stage
طبقه اولیه
input signal
سیگنال اولیه
input reactance
راکتانس اولیه
input noise
پارازیت اولیه
primary emission
صدور اولیه
input information
اطلاعات اولیه
primary inputs
نهادههای اولیه
input gap
فاصله اولیه
input function
تابع اولیه
input data
دادههای اولیه
input frequency
فرکانس اولیه
input diode
دیود اولیه
input electrode
الکترود اولیه
input coupling
تزویج اولیه
input drift
رانش اولیه
input terminal
ترمینال اولیه
primary storage
انباره اولیه
primary storage
حافظه اولیه
breaking down train
راه اولیه
basic speed
سرعت اولیه
basic standard
استاندارد اولیه
input speed
سرعت اولیه
primary standard
استاندارد اولیه
input time
زمان اولیه
input transformer
ترانسفورماتور اولیه
input translator
مترجم اولیه
input unit
واحد اولیه
cogging train
مسیر اولیه
primary products
محصولات اولیه
input voltage
ولتاژ اولیه
primery voltage
ولتاژ اولیه
initial speed
سرعت اولیه
input coordinate
مختصات اولیه
primary cognizance
شناختهای اولیه
pre loading
بارگیری اولیه
incunabula
مراحل اولیه
initial acceleration
شتاب اولیه
initial capital
سرمایه اولیه
feed stock
مواد اولیه
primary electron
الکترون اولیه
opening capital
سرمایه اولیه
initial condition
شرایط اولیه
initial condition
شرط اولیه
first aids
کمکهای اولیه
i.c.
حالت اولیه
first cost
هزینه اولیه
first notions
تصورات اولیه
pre load
بار اولیه
primary center
مرکز اولیه
primary body
جسم اولیه
first cause
علت اولیه
prereduction
کاهش اولیه
preliminiary work
کار اولیه
historical costs
هزینه اولیه
initial cost
هزینه اولیه
elementary cell
پیل اولیه
primary inputs
دادههای اولیه
initialize
مقداردهی اولیه
input admittance
ادمیتانس اولیه
input attenuation
میرائی اولیه
input capacitance
فرفیت اولیه
input capacitor
خازن اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com