English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
component operation عناصر عملیاتی
Other Matches
display board تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatants یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatant یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
continuously set vector عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
ingredient عناصر
ingredients عناصر
operational code کد عملیاتی
operating عملیاتی
operational عملیاتی
operation code کد عملیاتی
operations code کد عملیاتی
job elements عناصر شغلی
transmutation تبدیل عناصر
orbital element عناصر مداری
known data عناصر معلوم
known data عناصر تیرمعلوم
clemency اعتدال عناصر
meteorological data عناصر هواسنجی
minor elements عناصر فرعی
minor elements عناصر جزئی
intelligence data عناصر اطلاعات
gft setting عناصر خط کش تیر
conversion of data تبدیل عناصر
data element عناصر اطلاعات
trace elements عناصر کمیاب
target indications عناصر هدف
representative elements عناصر نماینده
combat , elements عناصر رزمی
column head عناصر سرستون
essential elements عناصر ضروری
cantilever elements عناصر کنسولی
firing data عناصر تیر
operating cost هزینه عملیاتی
operating cost مخارج عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
operating loss زیان عملیاتی
operating profit سود عملیاتی
incident حادثه عملیاتی
incidents حادثه عملیاتی
operating budget بودجه عملیاتی
mission load اماد عملیاتی
flowchart شمای عملیاتی
action parameters پارامترهای عملیاتی
functional specification مشخصه عملیاتی
concept of operation تدبیر عملیاتی
cruising range برد عملیاتی
throughput توان عملیاتی
operational environment محیط عملیاتی
operational headquarters ستاد عملیاتی
operational management مدیریت عملیاتی
staging area منطقه عملیاتی
operational readiness امادگی عملیاتی
operational research تحقیق عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
operational route مسیر عملیاتی
operational route جاده عملیاتی
endurance برد عملیاتی
operationalism عملیاتی نگری
operations code رمز عملیاتی
operational problems مسائل عملیاتی
preoperational پیش عملیاتی
operational definition تعریف عملیاتی
operating temperature دمای عملیاتی
operating staff کارمندان عملیاتی
operating speed سرعت عملیاتی
operating ratio نسبت عملیاتی
element عنصر عملیاتی
elements عنصر عملیاتی
operating ratio نرخ عملیاتی
operating weight وزن عملیاتی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operation research پژوهش عملیاتی
operational costs هزینههای عملیاتی
operation overlay کالک عملیاتی
operation order دستور عملیاتی
operation map نقشه عملیاتی
transition series گروه عناصر واسطه
treadway پل برای عناصر پیاده
firing data عناصر مربوط به تیراندازی
interrupted [عناصر معماری منقطع]
periocic table جدول تناوبی عناصر
inner transition elements عناصر واسطه داخلی
chart data عناصر تیر نقشهای
force augmentation عناصر تقویتی یکان
essential elements of information عناصر اصلی اخبار
constituent elements of crime عناصر متشکله جرم
head عناصر اولیه ستون
data سوابق عناصر داده ها
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
elemental مربوط به عناصر ابتدائی
combat , elements عناصر درگیر در رزم
basic data عناصر تیر اولیه
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
scheme of command طرح عملیاتی یکان
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
operational weapon جنگ افزار عملیاتی
functional units of a computer واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
radius of action برد عملیاتی هواپیما
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
mission load بار مبنای عملیاتی
actions کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
effective through put توان عملیاتی موثر
chaines [عناصر بنایی شبیه پایه]
coriolis force اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
computing gunsight دوربین محاسب عناصر تیر
record firing عناصر تیر را ثبت کنید
replot data عناصر دوباره بردن هدفها
quantification معرفی عناصر یک جسم تعریف
direct plotting تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
computing sight وسیله محاسبه عناصر تیر
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
zeroed out غیر عملیاتی شدن یکان
not operationally ready غیر اماده ازنظر عملیاتی
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
purges تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filter حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
filters حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
aided matching سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
gun pointing data عناصر مربوط به روانه کردن توپ
aided matching سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
topology روش اتصال عناصر مختلف شبکه
operationally ready حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
change of operation control تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
present work عملیاتی که اکنون انجام شده است
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sequential عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
combinational آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searchingly جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
routing عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
two-dimensional آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
circuits ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
articulation [ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuit ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
monadic مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
centerpiece [عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
arrays تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
circular صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circulars صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
array تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglect این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charted نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charts نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
half thickness ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
chart نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
electrothermal printer چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
cartesian structure ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
clustering مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
neglects این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
pert chart نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerrilla جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct coupled transistor logic سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
direct plotting تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
dichogamous دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
circuit وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
circuits وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
process bound برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
atomic 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
unmodified instruction دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
director نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
arrays ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
decomposing تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com