Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
acid forming element
عنصر اسیدی
Other Matches
circulars
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
acid radical
ریشه با بنیان اسیدی رادیکال اسیدی
chain
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
monacid
یک اسیدی
monoacid
یک اسیدی
acidulous
اسیدی
acidic
اسیدی
bogs
مانداب اسیدی
acidic group
گروه اسیدی
acid blue
ابی اسیدی
acid hydrolysis
آبکافت اسیدی
acid ionization
یونش اسیدی
acid ketone
کتون اسیدی
acid oxide
اکسید اسیدی
acid hydrogen
هیدروژن اسیدی
acid lining
لایه اسیدی
acid number
عدد اسیدی
acid value
عدد اسیدی
acidic value
عدد اسیدی
acid group
گروه اسیدی
acid gases
گازهای اسیدی
acid function
عامل اسیدی
acid catalyst
کاتالیزور اسیدی
acidity
قدرت اسیدی
acid clay
خاک رس اسیدی
acid cooler
مبرد اسیدی
acid rain
باران اسیدی
acid decomposition
تجزیه اسیدی
acid dye
رنگینه اسیدی
acid extraction
استخراج اسیدی
acid reaction
واکنش اسیدی
acid fume
دود اسیدی
acid phosphatase
فسفاتاز اسیدی
acid process
فرایند اسیدی
acid soil
خاک اسیدی
acidification
اسیدی کردن
acidified
اسیدی شده
acidifier
اسیدی کننده
acidulation
اسیدی کردن
acidify
اسیدی کردن
acidion
یون اسیدی
acidulant
اسیدی کننده
acidulating agent
اسیدی کننده
acidulate
اسیدی کردن
acidifiable
اسیدی شدنی
acid salt
نمک اسیدی
acid proof
ثبات اسیدی
bog
مانداب اسیدی
acidic oxide
اکسیژن اسیدی
acid solvent
حلال اسیدی
edulcoration
دفع موادنمکی یا اسیدی
acid depolarization
قطبش زدایی اسیدی
acetify
اسیدی شدن
[شیمی]
acidic
اسید دار اسیدی
acidulating agent
ماده اسیدی کننده
acicity of wastewater
درجه اسیدی فاضلاب
acid alizarin black
سیاه الیزارین اسیدی
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
acid base balance
توان اسیدی- بازی
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
acid catalysis
کاتالیزور در محیط اسیدی
acidity of wastewater
درجه اسیدی فاضلاب
brown air city
شهر با مه دود اسیدی
acidifier
ماده اسیدی کننده
acidity coefficient
ضریب قدرت اسیدی
acid cure
پخت در محیط اسیدی
oxygen ration
ضریب قدرت اسیدی
polyacidic base
باز چند اسیدی
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
polyacid base
باز چند اسیدی
acidic resins
رزین های اسیدی
aceko black
نوعی رنگ سیاه اسیدی
persalt
نمک دارای خاصیت اسیدی
acid alizarian blue black
ابی سیر الیزارین اسیدی
to acidify something
چیزی را اسیدی کردن
[شیمی]
prussic acid
اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
acid alkylation
الکیل دار کردن در محیط اسیدی
nitrous acid
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
palmitic
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
members
عنصر
agent
عنصر
agents
عنصر
elements
عنصر
masurium
عنصر 34
isomeric
هم عنصر
component
عنصر
components
عنصر
member
عنصر
element
عنصر
active element
عنصر فعال
processing element
عنصر پردازشی
transition element
عنصر واسطه
wallydraigle
سست عنصر
weak minded
سست عنصر
Elementarism
عنصر نگری
tracer element
عنصر ردیاب
threshold element
عنصر استانهای
thermocouple
عنصر حرارتی
print element
عنصر چاپ
primordial element
عنصر ازلی
primitive element
عنصر اولیه
picture element
عنصر تصویر
shunt element
عنصر موازی
signal element
عنصر علامتی
service element
عنصر اداری
start element
عنصر شروع
stop element
عنصر ایست
symmetry element
عنصر تقارن
tactical element
عنصر تاکتیکی
inverse element
عنصر وارون
passive element
عنصر غیرعامل
biotic element
عنصر زیستی
alloying element
عنصر الیاژی
alloying element
عنصر الیاژ
aqueous element
عنصر ابی
disafected person
عنصر نامطلوب
chemical element
عنصر شیمیایی
code element
عنصر رمز
coupling element
عنصر اتصال
coupling element
عنصر پیوست
cryotron
عنصر برودتی
data element
عنصر داده
alloying agent
عنصر الیاژی
electronic element
عنصر الکترونیکی
guest element
عنصر کم مقدار
active element
عنصر کنشی
nand element
عنصر نقیض و
minor constituent
عنصر جزئی
minor constituent
عنصر فرعی
logic element
عنصر لاجیک
logic element
عنصر منطقی
identity element
عنصر یکسانی
trace element
عنصر کم مقدار
active element
عنصر عامل
delay element
عنصر تاخیری
absorbing element
عنصر جذب
ingredient
عنصر سازنده
weakling
سست عنصر
weak kneed
سست عنصر
weaklings
سست عنصر
elements
عنصر عملیاتی
titanium
عنصر فلزی
element
عنصر اساس
element
عنصر عملیاتی
part
عنصر اصلی
ingredients
عنصر سازنده
elements
عنصر اساس
acid forming element
عنصر اسیدساز
accommpanying element
عنصر همراه
abundant element
عنصر فراوان
abiotic element
عنصر نازیوه
abiotic element
عنصر بیجان
weak-kneed
سست عنصر
micronutrient
عنصر غذایی کم مصرف
pixel
نقطه عنصر تصویری
metal cutting element
عنصر براده برداری
disafected person
عنصر غیرقابل اعتماد
exclusive or element
عنصر یای انحصاری
silicon
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
task element
عنصر اجرای عملیات
fire support element
عنصر پشتیبانی اتش
mental element of crime
عنصر روانی جرم
strontium
عنصر سبک دو فرفیتی
macronutrient
عنصر غذایی پر مصرف
heating element
المان یا عنصر حرارتی
primordial
عنصر نخستین اساسی
asterium
عنصر ویژه ستارگان
active element
عنصر عمل کننده
air defense element
عنصر پدافند هوایی
physical element of crime
عنصر مادی جرم
pyrogen
عنصر قابل اشتعال
boron water
ابی که عنصر شیمیایی بردارد
characteristically
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
terbium
عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
fabric
بافته عنصر تار و پود
two up
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
two up
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
fabrics
بافته عنصر تار و پود
parametron
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
characteristic
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
microprocessors
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
chip
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
element
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
elements
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
quintessence
عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
head
اولین عنصر داده در لیست بودن
microprocessor
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
thallium
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com