Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English
Persian
electronic element
عنصر الکترونیکی
Search result with all words
flash
عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flashed
عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flashes
عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
capacitor
عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
Other Matches
circulars
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
list
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atom
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
solid-state
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
ebam
Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
electronic element
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
whitest
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
e mail
علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
electrosensitive printer
چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
electro optics
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
agents
عنصر
component
عنصر
masurium
عنصر 34
components
عنصر
isomeric
هم عنصر
agent
عنصر
member
عنصر
members
عنصر
elements
عنصر
element
عنصر
element
عنصر عملیاتی
weak kneed
سست عنصر
trace element
عنصر کم مقدار
elements
عنصر اساس
identity element
عنصر یکسانی
inverse element
عنصر وارون
titanium
عنصر فلزی
primordial element
عنصر ازلی
weak-kneed
سست عنصر
elements
عنصر عملیاتی
element
عنصر اساس
logic element
عنصر منطقی
logic element
عنصر لاجیک
guest element
عنصر کم مقدار
minor constituent
عنصر فرعی
abundant element
عنصر فراوان
ingredient
عنصر سازنده
transition element
عنصر واسطه
part
عنصر اصلی
tracer element
عنصر ردیاب
threshold element
عنصر استانهای
thermocouple
عنصر حرارتی
alloying agent
عنصر الیاژی
tactical element
عنصر تاکتیکی
symmetry element
عنصر تقارن
alloying element
عنصر الیاژی
stop element
عنصر ایست
ingredients
عنصر سازنده
active element
عنصر عامل
absorbing element
عنصر جذب
Elementarism
عنصر نگری
abiotic element
عنصر نازیوه
abiotic element
عنصر بیجان
acid forming element
عنصر اسیدی
acid forming element
عنصر اسیدساز
active element
عنصر فعال
active element
عنصر کنشی
weak minded
سست عنصر
wallydraigle
سست عنصر
start element
عنصر شروع
alloying element
عنصر الیاژ
minor constituent
عنصر جزئی
weakling
سست عنصر
coupling element
عنصر اتصال
coupling element
عنصر پیوست
cryotron
عنصر برودتی
data element
عنصر داده
delay element
عنصر تاخیری
passive element
عنصر غیرعامل
disafected person
عنصر نامطلوب
accommpanying element
عنصر همراه
print element
عنصر چاپ
nand element
عنصر نقیض و
picture element
عنصر تصویر
weaklings
سست عنصر
shunt element
عنصر موازی
signal element
عنصر علامتی
aqueous element
عنصر ابی
chemical element
عنصر شیمیایی
service element
عنصر اداری
code element
عنصر رمز
processing element
عنصر پردازشی
primitive element
عنصر اولیه
biotic element
عنصر زیستی
silicon
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
asterium
عنصر ویژه ستارگان
disafected person
عنصر غیرقابل اعتماد
active element
عنصر عمل کننده
air defense element
عنصر پدافند هوایی
primordial
عنصر نخستین اساسی
metal cutting element
عنصر براده برداری
pyrogen
عنصر قابل اشتعال
strontium
عنصر سبک دو فرفیتی
task element
عنصر اجرای عملیات
mental element of crime
عنصر روانی جرم
exclusive or element
عنصر یای انحصاری
heating element
المان یا عنصر حرارتی
fire support element
عنصر پشتیبانی اتش
micronutrient
عنصر غذایی کم مصرف
pixel
نقطه عنصر تصویری
physical element of crime
عنصر مادی جرم
macronutrient
عنصر غذایی پر مصرف
parametron
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
fabrics
بافته عنصر تار و پود
characteristically
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristic
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
fabric
بافته عنصر تار و پود
boron water
ابی که عنصر شیمیایی بردارد
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
two up
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
two up
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
terbium
عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
microprocessors
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
quintessence
عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
jelly bean
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
elements
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
microprocessor
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
element
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
transmitter signal element timing
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
head
اولین عنصر داده در لیست بودن
thallium
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
chip
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chips
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
searches
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searchingly
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atomic energy
تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
searched
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
osmium
عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atoms
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
search
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
corpus delicti
عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
atom
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
sequential
بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
capacitance
توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
electronic
الکترونیکی
phosphide
ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
declarations
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarative statement
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
last in first out
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
forward
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forwarded
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
chaining
جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
declaration
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
computer
ماشین الکترونیکی
electronic security
تامین الکترونیکی
electronic counter counter measures
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
electronic control
فرمان الکترونیکی
electronic control
کنترل الکترونیکی
electronic publishing
انتشارات الکترونیکی
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
computers
ماشین الکترونیکی
pos
قط ه فروش الکترونیکی
elctron tube
لامپ الکترونیکی
electronic counter measure
جنگهای الکترونیکی
electronic countermea sures
اقدامات ضد الکترونیکی
electronic deception
فریب الکترونیکی
electronic navigation
ناوبری الکترونیکی
electronic music
موسیقی الکترونیکی
electronic mail
پست الکترونیکی
graphics
وسیله الکترونیکی
adapter
وسیله الکترونیکی
electronic magazine
مجله الکترونیکی
electronic interfrence
تداخل الکترونیکی
snail mail
و نه پست الکترونیکی
electronic filling
پر کردن الکترونیکی
electronic pen
قلم الکترونیکی
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electrical interception
رهگیری الکترونیکی
electronic calculator
حسابگر الکترونیکی
email
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
strobe
ا ز یک مدار الکترونیکی
electronic components
اجزاء الکترونیکی
electrical communications
ارتباطات الکترونیکی
e-mail
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
electronic beam
اشعه ی الکترونیکی
electronic brain
مغز الکترونیکی
bypassing
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com