English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
alloying element عنصر الیاژ
Other Matches
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
alloy الیاژ
alloys الیاژ
copper alloy الیاژ مس
superalloy فوق الیاژ
ferro alloy الیاژ فرو
alloy treated steel فولاد کم الیاژ
steel aloy الیاژ فولاد
bronze الیاژ مس و قلع
bronzes الیاژ مس و قلع
light alloy الیاژ سبک
lead base alloy الیاژ سرب
binary alloy الیاژ دوتایی
stainless alloy الیاژ ضد زنگ
aluminum alloy الیاژ الومینیوم
hypereutectoid alloy الیاژ هیپراوتکتوئیدی
alloy steel الیاژ فولاد
metal alloy الیاژ فلز
nickel alloy الیاژ نیکل
iron alloy الیاژ اهن
alloy الیاژ همبسته
magnetic alloy الیاژ مغناطیسی
brass برنج الیاژ
gun metal الیاژ مس و قلع
heavy alloy الیاژ سنگین
alloys الیاژ همبسته
unalloyed بدون الیاژ
unalloyed الیاژ نشده
ternary alloy الیاژ سه تایی
free cutting alloy الیاژ اتومات
wrought alloy الیاژ غیر ریختنی
iron carbon alloy الیاژ اهن و کربن
alloy الیاژ فلز مرکب
pearlite الیاژ اهن وکربن
ferroalloy الیاژ اهن دار
alloying constituent ترکیب کننده الیاژ
platinum iridium alloy الیاژ پلاتین- ایریدیم
alloys الیاژ فلز مرکب
building up alloy الیاژ مخصوص روکش کاری
alclad نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
high temperature alloy الیاژ درجه حرارت بالا
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
binary alloy الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
alodine نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
lohmannizing غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
isomeric هم عنصر
element عنصر
agent عنصر
agents عنصر
components عنصر
component عنصر
members عنصر
member عنصر
elements عنصر
masurium عنصر 34
accommpanying element عنصر همراه
inverse element عنصر وارون
guest element عنصر کم مقدار
active element عنصر کنشی
trace element عنصر کم مقدار
active element عنصر فعال
absorbing element عنصر جذب
acid forming element عنصر اسیدی
abundant element عنصر فراوان
acid forming element عنصر اسیدساز
identity element عنصر یکسانی
alloying agent عنصر الیاژی
logic element عنصر لاجیک
cryotron عنصر برودتی
chemical element عنصر شیمیایی
biotic element عنصر زیستی
code element عنصر رمز
coupling element عنصر اتصال
aqueous element عنصر ابی
coupling element عنصر پیوست
data element عنصر داده
part عنصر اصلی
delay element عنصر تاخیری
disafected person عنصر نامطلوب
alloying element عنصر الیاژی
electronic element عنصر الکترونیکی
logic element عنصر منطقی
Elementarism عنصر نگری
weak-kneed سست عنصر
titanium عنصر فلزی
element عنصر اساس
element عنصر عملیاتی
signal element عنصر علامتی
elements عنصر اساس
elements عنصر عملیاتی
shunt element عنصر موازی
weakling سست عنصر
weaklings سست عنصر
weak kneed سست عنصر
start element عنصر شروع
weak minded سست عنصر
wallydraigle سست عنصر
tracer element عنصر ردیاب
threshold element عنصر استانهای
active element عنصر عامل
thermocouple عنصر حرارتی
transition element عنصر واسطه
tactical element عنصر تاکتیکی
symmetry element عنصر تقارن
stop element عنصر ایست
service element عنصر اداری
picture element عنصر تصویر
minor constituent عنصر جزئی
nand element عنصر نقیض و
ingredient عنصر سازنده
passive element عنصر غیرعامل
ingredients عنصر سازنده
primitive element عنصر اولیه
primordial element عنصر ازلی
print element عنصر چاپ
minor constituent عنصر فرعی
processing element عنصر پردازشی
abiotic element عنصر بیجان
abiotic element عنصر نازیوه
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
exclusive or element عنصر یای انحصاری
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
primordial عنصر نخستین اساسی
metal cutting element عنصر براده برداری
heating element المان یا عنصر حرارتی
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
mental element of crime عنصر روانی جرم
task element عنصر اجرای عملیات
pyrogen عنصر قابل اشتعال
active element عنصر عمل کننده
physical element of crime عنصر مادی جرم
pixel نقطه عنصر تصویری
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
air defense element عنصر پدافند هوایی
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
asterium عنصر ویژه ستارگان
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
fabric بافته عنصر تار و پود
fabrics بافته عنصر تار و پود
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
head اولین عنصر داده در لیست بودن
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
capacitor عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
sequential بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
forwarded نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com