English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
delay element عنصر تاخیری
Other Matches
delayed contact چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
dormant عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
delayed action وسیله با عمل تاخیری تاخیری
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
delay line خط تاخیری
retardative تاخیری
retardatory تاخیری
dilatory تاخیری
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
delaying action عملیات تاخیری
delayed action با ماسوره تاخیری
retarding effect اثر تاخیری
delaying action عمل تاخیری
time-lag fuse فیوز تاخیری
dormant وسیله تاخیری
nickel celay line خط تاخیری نیکلی
lagging current شدت تاخیری
delay عملیات تاخیری
delaying عملیات تاخیری
delays عملیات تاخیری
mercury delay line خط تاخیری جیوهای
delay position موضع تاخیری
delay action عمل تاخیری
delay action عملیات تاخیری
delay action fuse فیوز تاخیری
time delay relay رله تاخیری
delay action voltage ولتاژ تاخیری
delay arming مکانیسم تاخیری
delay distortion اعوجاج تاخیری
sonic delay line خط تاخیری صوتی
delay fuze ماسوره تاخیری
delay line register ثبات با خط تاخیری
fuze delay ماسوره تاخیری
magnetic creeping اثر تاخیری مغناطیسی
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
magnetic aftereffect اثر تاخیری مغناطیسی
delayed elastic response واکنش ارتجاعی تاخیری
delay arming مسلح کننده تاخیری
soluble washer ضامن تاخیری مین دریایی
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on a lead بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
masurium عنصر 34
isomeric هم عنصر
agent عنصر
agents عنصر
element عنصر
component عنصر
components عنصر
member عنصر
elements عنصر
members عنصر
transition element عنصر واسطه
tracer element عنصر ردیاب
threshold element عنصر استانهای
code element عنصر رمز
thermocouple عنصر حرارتی
tactical element عنصر تاکتیکی
symmetry element عنصر تقارن
wallydraigle سست عنصر
weak minded سست عنصر
chemical element عنصر شیمیایی
coupling element عنصر اتصال
coupling element عنصر پیوست
cryotron عنصر برودتی
data element عنصر داده
Elementarism عنصر نگری
biotic element عنصر زیستی
stop element عنصر ایست
start element عنصر شروع
trace element عنصر کم مقدار
picture element عنصر تصویر
identity element عنصر یکسانی
passive element عنصر غیرعامل
inverse element عنصر وارون
logic element عنصر منطقی
logic element عنصر لاجیک
nand element عنصر نقیض و
minor constituent عنصر جزئی
guest element عنصر کم مقدار
electronic element عنصر الکترونیکی
part عنصر اصلی
signal element عنصر علامتی
shunt element عنصر موازی
service element عنصر اداری
processing element عنصر پردازشی
print element عنصر چاپ
primordial element عنصر ازلی
primitive element عنصر اولیه
disafected person عنصر نامطلوب
minor constituent عنصر فرعی
element عنصر اساس
active element عنصر فعال
acid forming element عنصر اسیدساز
acid forming element عنصر اسیدی
accommpanying element عنصر همراه
abundant element عنصر فراوان
absorbing element عنصر جذب
abiotic element عنصر نازیوه
abiotic element عنصر بیجان
weak kneed سست عنصر
ingredients عنصر سازنده
ingredient عنصر سازنده
weakling سست عنصر
weaklings سست عنصر
titanium عنصر فلزی
weak-kneed سست عنصر
active element عنصر کنشی
alloying element عنصر الیاژ
aqueous element عنصر ابی
alloying element عنصر الیاژی
elements عنصر اساس
elements عنصر عملیاتی
alloying agent عنصر الیاژی
active element عنصر عامل
element عنصر عملیاتی
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
metal cutting element عنصر براده برداری
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
physical element of crime عنصر مادی جرم
pixel نقطه عنصر تصویری
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
primordial عنصر نخستین اساسی
exclusive or element عنصر یای انحصاری
asterium عنصر ویژه ستارگان
active element عنصر عمل کننده
air defense element عنصر پدافند هوایی
task element عنصر اجرای عملیات
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
heating element المان یا عنصر حرارتی
pyrogen عنصر قابل اشتعال
mental element of crime عنصر روانی جرم
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
fabrics بافته عنصر تار و پود
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
fabric بافته عنصر تار و پود
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
head اولین عنصر داده در لیست بودن
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
delayed opening سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
sequential بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
capacitor عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
forwarded نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
fet Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
standalone ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com