English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
symmetry element عنصر تقارن
Search result with all words
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
Other Matches
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
isochronism تقارن
synmetry تقارن
symmetrization تقارن
simultaneeity تقارن
synchronization تقارن
parallelism تقارن
symmetry تقارن
polarities تقارن
polarity تقارن
mirror symmerty تقارن ایینهای
center of symmerty مرکز تقارن
asymmetric system دستگاه بی تقارن
asymmetric top فرفرهای بی تقارن
asymmetrical conductivity برقرسانایی بی تقارن
axis of symmery محور تقارن
symmetry axis محور تقارن
axis of symmetry محور تقارن
symmerty center مرکز تقارن
rotational symmetry تقارن چرخشی
pseudosymmetry شبه تقارن
asymmetry عدم تقارن
isodimorphism تقارن دو شکلی
plane of symmetry سطح تقارن
plane of symmetry صفحه تقارن
point of symmetry نقطه تقارن
impedance balancing تقارن امپدانس
symmetry point نقطه تقارن
asymmetric carbon کربن بی تقارن
asymmetric molecule مولکول بی تقارن
asymmetric substance جسم بی تقارن
skewness عدم تقارن
symmetry plane صفحه تقارن
symmetry number عدد تقارن
zygomorphic دارای تقارن
synchrony انطباق تقارن
symmetry lines خطوط تقارن
symmetry group گروه تقارن
geometrical <adj.> تقارن در طرح
transational symmerty تقارن انتقالی
symmetry operation عمل تقارن
Symmetry تقارن [ریاضی]
isochronism ایجاد تقارن همزمانی
mirror plane of symmetry صفحه تقارن اینهای
actinomorphic دارای تقارن شعاعی
actinomorphous دارای تقارن شعاعی
eurythmy هم اهنگی و تقارن ساختمان
conservation of orbital symmerty بقای تقارن اوربیتال
axial rotation symmerty تقارن چرخشی محوری
blemish [mistake] عدم تقارن در بافت
alternating axis of symmerty محور تقارن متناوب
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
simple axis of symmetry محور ساده تقارن
positive skewness عدم تقارن مثبت
eurhythmy هم اهنگی و تقارن ساختمان
plane of mirror symmetry صفحه تقارن اینهای
symmetry allowed reaction واکنش مجاز از لحاظ تقارن
asymmetric local deformation تغییر شکل موضعی بی تقارن
anomalous weave بی نظمی و عدم تقارن در بافت
anomal design طرح شلوغ و بدون تقارن
incommensurability عدم تقارن سنجش ناپذیری
axis محور تقارن مهره اسه
isodimorphism تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
angle og sideship زاویه بین صفحات تقارن وجهت حرکت
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
elements عنصر
component عنصر
isomeric هم عنصر
element عنصر
agents عنصر
member عنصر
components عنصر
members عنصر
agent عنصر
masurium عنصر 34
tracer element عنصر ردیاب
Elementarism عنصر نگری
picture element عنصر تصویر
weak minded سست عنصر
thermocouple عنصر حرارتی
tactical element عنصر تاکتیکی
coupling element عنصر پیوست
cryotron عنصر برودتی
processing element عنصر پردازشی
chemical element عنصر شیمیایی
code element عنصر رمز
print element عنصر چاپ
primordial element عنصر ازلی
primitive element عنصر اولیه
service element عنصر اداری
threshold element عنصر استانهای
coupling element عنصر اتصال
data element عنصر داده
start element عنصر شروع
inverse element عنصر وارون
wallydraigle سست عنصر
signal element عنصر علامتی
transition element عنصر واسطه
minor constituent عنصر فرعی
shunt element عنصر موازی
logic element عنصر منطقی
logic element عنصر لاجیک
minor constituent عنصر جزئی
stop element عنصر ایست
identity element عنصر یکسانی
passive element عنصر غیرعامل
delay element عنصر تاخیری
disafected person عنصر نامطلوب
electronic element عنصر الکترونیکی
nand element عنصر نقیض و
guest element عنصر کم مقدار
trace element عنصر کم مقدار
acid forming element عنصر اسیدی
weaklings سست عنصر
active element عنصر عامل
elements عنصر اساس
active element عنصر کنشی
active element عنصر فعال
acid forming element عنصر اسیدساز
ingredient عنصر سازنده
accommpanying element عنصر همراه
abundant element عنصر فراوان
absorbing element عنصر جذب
abiotic element عنصر نازیوه
abiotic element عنصر بیجان
weakling سست عنصر
alloying agent عنصر الیاژی
alloying element عنصر الیاژی
weak kneed سست عنصر
weak-kneed سست عنصر
titanium عنصر فلزی
element عنصر اساس
biotic element عنصر زیستی
element عنصر عملیاتی
part عنصر اصلی
elements عنصر عملیاتی
ingredients عنصر سازنده
aqueous element عنصر ابی
alloying element عنصر الیاژ
task element عنصر اجرای عملیات
pyrogen عنصر قابل اشتعال
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
pixel نقطه عنصر تصویری
physical element of crime عنصر مادی جرم
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
primordial عنصر نخستین اساسی
mental element of crime عنصر روانی جرم
metal cutting element عنصر براده برداری
heating element المان یا عنصر حرارتی
exclusive or element عنصر یای انحصاری
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
active element عنصر عمل کننده
air defense element عنصر پدافند هوایی
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
asterium عنصر ویژه ستارگان
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
fabric بافته عنصر تار و پود
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
fabrics بافته عنصر تار و پود
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
head اولین عنصر داده در لیست بودن
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com