English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
active element عنصر عمل کننده
Search result with all words
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
Other Matches
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
agents عنصر
elements عنصر
member عنصر
members عنصر
masurium عنصر 34
element عنصر
components عنصر
component عنصر
isomeric هم عنصر
agent عنصر
element عنصر اساس
element عنصر عملیاتی
service element عنصر اداری
logic element عنصر لاجیک
logic element عنصر منطقی
weak minded سست عنصر
passive element عنصر غیرعامل
acid forming element عنصر اسیدساز
minor constituent عنصر جزئی
aqueous element عنصر ابی
identity element عنصر یکسانی
biotic element عنصر زیستی
guest element عنصر کم مقدار
Elementarism عنصر نگری
chemical element عنصر شیمیایی
weakling سست عنصر
weaklings سست عنصر
code element عنصر رمز
alloying element عنصر الیاژ
nand element عنصر نقیض و
alloying element عنصر الیاژی
elements عنصر عملیاتی
alloying agent عنصر الیاژی
part عنصر اصلی
elements عنصر اساس
minor constituent عنصر فرعی
coupling element عنصر پیوست
data element عنصر داده
absorbing element عنصر جذب
cryotron عنصر برودتی
symmetry element عنصر تقارن
tactical element عنصر تاکتیکی
abundant element عنصر فراوان
coupling element عنصر اتصال
abiotic element عنصر بیجان
processing element عنصر پردازشی
abiotic element عنصر نازیوه
delay element عنصر تاخیری
electronic element عنصر الکترونیکی
inverse element عنصر وارون
shunt element عنصر موازی
signal element عنصر علامتی
ingredient عنصر سازنده
ingredients عنصر سازنده
disafected person عنصر نامطلوب
trace element عنصر کم مقدار
start element عنصر شروع
stop element عنصر ایست
thermocouple عنصر حرارتی
print element عنصر چاپ
acid forming element عنصر اسیدی
transition element عنصر واسطه
picture element عنصر تصویر
titanium عنصر فلزی
weak kneed سست عنصر
weak-kneed سست عنصر
active element عنصر عامل
active element عنصر فعال
active element عنصر کنشی
tracer element عنصر ردیاب
primordial element عنصر ازلی
threshold element عنصر استانهای
primitive element عنصر اولیه
accommpanying element عنصر همراه
wallydraigle سست عنصر
mental element of crime عنصر روانی جرم
metal cutting element عنصر براده برداری
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
primordial عنصر نخستین اساسی
heating element المان یا عنصر حرارتی
physical element of crime عنصر مادی جرم
exclusive or element عنصر یای انحصاری
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
asterium عنصر ویژه ستارگان
pyrogen عنصر قابل اشتعال
air defense element عنصر پدافند هوایی
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
task element عنصر اجرای عملیات
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
pixel نقطه عنصر تصویری
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
fabric بافته عنصر تار و پود
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
fabrics بافته عنصر تار و پود
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
head اولین عنصر داده در لیست بودن
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
capacitor عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
sequential بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
forwarded نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
fet Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
standalone ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
capital stock عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
softie پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
first in first out صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
softy پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
gram atom وزن یک عنصر شیمیایی بگرم که معادل وزن اتمی انست
wetzel عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
search روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searched روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com