Dictiornary-Farsi | عنصر منطقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
logic element	عنصر منطقی


Search result with all words

voter	عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters	عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
Other Matches

circular	لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars	لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
list	لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains	لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain	لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms	کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom	کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
material conditional	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address	مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped	دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
airlift control element	عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
programmable logic array	ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
masurium	عنصر 34
agents	عنصر
agent	عنصر
element	عنصر
members	عنصر
member	عنصر
components	عنصر
component	عنصر
elements	عنصر
isomeric	هم عنصر
acid forming element	عنصر اسیدساز
ingredient	عنصر سازنده
trace element	عنصر کم مقدار
guest element	عنصر کم مقدار
inverse element	عنصر وارون
electronic element	عنصر الکترونیکی
ingredients	عنصر سازنده
alloying element	عنصر الیاژ
alloying element	عنصر الیاژی
alloying agent	عنصر الیاژی
identity element	عنصر یکسانی
active element	عنصر عامل
active element	عنصر کنشی
active element	عنصر فعال
acid forming element	عنصر اسیدی
accommpanying element	عنصر همراه
abundant element	عنصر فراوان
aqueous element	عنصر ابی
biotic element	عنصر زیستی
chemical element	عنصر شیمیایی
disafected person	عنصر نامطلوب
abiotic element	عنصر بیجان
code element	عنصر رمز
abiotic element	عنصر نازیوه
data element	عنصر داده
cryotron	عنصر برودتی
coupling element	عنصر پیوست
coupling element	عنصر اتصال
weakling	سست عنصر
weaklings	سست عنصر
absorbing element	عنصر جذب
elements	عنصر عملیاتی
shunt element	عنصر موازی
tactical element	عنصر تاکتیکی
symmetry element	عنصر تقارن
service element	عنصر اداری
minor constituent	عنصر فرعی
minor constituent	عنصر جزئی
nand element	عنصر نقیض و
passive element	عنصر غیرعامل
picture element	عنصر تصویر
stop element	عنصر ایست
primitive element	عنصر اولیه
primordial element	عنصر ازلی
print element	عنصر چاپ
processing element	عنصر پردازشی
start element	عنصر شروع
signal element	عنصر علامتی
thermocouple	عنصر حرارتی
threshold element	عنصر استانهای
element	عنصر اساس
weak minded	سست عنصر
titanium	عنصر فلزی
element	عنصر عملیاتی
weak-kneed	سست عنصر
Elementarism	عنصر نگری
delay element	عنصر تاخیری
weak kneed	سست عنصر
logic element	عنصر لاجیک
elements	عنصر اساس
wallydraigle	سست عنصر
transition element	عنصر واسطه
tracer element	عنصر ردیاب
part	عنصر اصلی
primordial	عنصر نخستین اساسی
air defense element	عنصر پدافند هوایی
heating element	المان یا عنصر حرارتی
strontium	عنصر سبک دو فرفیتی
task element	عنصر اجرای عملیات
macronutrient	عنصر غذایی پر مصرف
exclusive or element	عنصر یای انحصاری
disafected person	عنصر غیرقابل اعتماد
active element	عنصر عمل کننده
mental element of crime	عنصر روانی جرم
metal cutting element	عنصر براده برداری
micronutrient	عنصر غذایی کم مصرف
silicon	سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
physical element of crime	عنصر مادی جرم
pixel	نقطه عنصر تصویری
asterium	عنصر ویژه ستارگان
pyrogen	عنصر قابل اشتعال
fire support element	عنصر پشتیبانی اتش
not	نه منطقی
dialectician	منطقی
dialectic	منطقی
dialectical	منطقی
logical trace	رد منطقی
intralogical	منطقی
argumentative	منطقی
argumentive	منطقی
logic	منطقی
logical	منطقی
rational	منطقی
reasonable	منطقی
logistic	منطقی
two up	ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
characteristically	اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristic	اندازه گیری مشخصات یک عنصر
parametron	عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
fabric	بافته عنصر تار و پود
fabrics	بافته عنصر تار و پود
two up	تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
terbium	عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
Gothic Survival	[ادامه عنصر سبک گوتیک]
boron water	ابی که عنصر شیمیایی بردارد
ligical multiply	ضرب منطقی
logical multiply	ضرب منطقی
logic unit	واحد منطقی
logic add	جمع منطقی
logic analysis	تحلیل منطقی
logical connective	رابط منطقی
logical comparison	مقایسه منطقی
logic array	ارایه منطقی
logic board	تخته منطقی
logic board	برد منطقی
logic symbol	علامت منطقی
logical connector	رابط منطقی
logical decision	تصمیم منطقی
logical not	نقص منطقی
illogic	غیر منطقی
logical instruction	دستورالعمل منطقی
inconsecutive	فاقدارتباط منطقی
logical file	فایل منطقی
inconsequent	فاقدارتباط منطقی
logical file	پرونده منطقی
logical fallacy	سفسطه منطقی
logical expression	مبین منطقی
logical drives	گردانندههای منطقی
logical difference	تفاضل منطقی
logical design	طراحی منطقی
logic theory	نظریه منطقی
logic symbol	نماد منطقی
logic card	کارت منطقی
logic gate	دروازه منطقی
logic function	تابع منطقی
logical function	تابع منطقی
logic sum	مجموع منطقی
logic gates	گیتهای منطقی
logic instruction	دستورالعمل منطقی
logic multiply	ضرب منطقی
logical state	حالت یک منطقی
logic variable	متغیر منطقی
logic network	شبکه منطقی
logic operation	عمل منطقی
logic operator	اپراتور منطقی
logic probe	کاوشگر منطقی
logical error	خطای منطقی
logic error	خطای منطقی
logical add	جمع منطقی
logic circuit	مدار منطقی
logic circuits	مدارهای منطقی
logic design	طرح منطقی
logic design	طراحی منطقی
logical cognition	شناخت منطقی
logic switch	گزینه منطقی
logic device	دستگاه منطقی
logic diagram	نمودار منطقی
logical design	طرح منطقی
logic product	حاصلضرب منطقی
logical not	نفی منطقی
postulates	قیاس منطقی
postulating	قیاس منطقی
syntaxic thought	اندیشه منطقی
syllogism	قضیه منطقی
syllogism	قیاس منطقی
sorites	تسلسل منطقی
rational numbers	اعداد منطقی
rational expectations	انتظارات منطقی
consecution	نتیجه منطقی
alu	واحدحسابی- منطقی
to stand to reason	منطقی است
or	یای منطقی
and	جمع منطقی