English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
nand element عنصر نقیض و
Other Matches
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
nand نقیض "و"
nand نقیض و
anti thesis نقیض
nor نقیض یا
contradictory ضد و نقیض
contra نقیض
contradictory judgement نقیض
nand gate دریچه نقیض و
nor gate دریچه نقیض یا
not نقیض نقض
nand operator عملگر نقیض و
paradox قیاس ضد و نقیض
paradoxes قیاس ضد و نقیض
nand operation عمل نقیض و
not gate دریچه نقیض
antithesis پادگذاره ضد و نقیض
antonyms ضد و نقیض متضاد
antonym ضد و نقیض متضاد
antitheses پادگذاره ضد و نقیض
contrariety ضدو نقیض
not نفی منطقی نقیض
exclusive nor gate دریچه نقیض یای انحصاری
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
boolean operation عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
not stage مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
elements عنصر
isomeric هم عنصر
agents عنصر
agent عنصر
members عنصر
component عنصر
components عنصر
member عنصر
masurium عنصر 34
element عنصر
wallydraigle سست عنصر
coupling element عنصر اتصال
tracer element عنصر ردیاب
aqueous element عنصر ابی
cryotron عنصر برودتی
biotic element عنصر زیستی
coupling element عنصر پیوست
chemical element عنصر شیمیایی
code element عنصر رمز
transition element عنصر واسطه
alloying element عنصر الیاژ
alloying element عنصر الیاژی
accommpanying element عنصر همراه
acid forming element عنصر اسیدی
acid forming element عنصر اسیدساز
active element عنصر فعال
active element عنصر کنشی
active element عنصر عامل
symmetry element عنصر تقارن
Elementarism عنصر نگری
weak minded سست عنصر
alloying agent عنصر الیاژی
threshold element عنصر استانهای
data element عنصر داده
logic element عنصر لاجیک
processing element عنصر پردازشی
print element عنصر چاپ
primordial element عنصر ازلی
primitive element عنصر اولیه
picture element عنصر تصویر
passive element عنصر غیرعامل
inverse element عنصر وارون
minor constituent عنصر جزئی
minor constituent عنصر فرعی
logic element عنصر منطقی
identity element عنصر یکسانی
service element عنصر اداری
shunt element عنصر موازی
thermocouple عنصر حرارتی
delay element عنصر تاخیری
disafected person عنصر نامطلوب
electronic element عنصر الکترونیکی
tactical element عنصر تاکتیکی
stop element عنصر ایست
guest element عنصر کم مقدار
trace element عنصر کم مقدار
start element عنصر شروع
signal element عنصر علامتی
weakling سست عنصر
elements عنصر عملیاتی
weak kneed سست عنصر
weak-kneed سست عنصر
titanium عنصر فلزی
element عنصر اساس
weaklings سست عنصر
element عنصر عملیاتی
elements عنصر اساس
part عنصر اصلی
ingredients عنصر سازنده
ingredient عنصر سازنده
abiotic element عنصر نازیوه
abiotic element عنصر بیجان
absorbing element عنصر جذب
abundant element عنصر فراوان
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
pyrogen عنصر قابل اشتعال
air defense element عنصر پدافند هوایی
active element عنصر عمل کننده
pixel نقطه عنصر تصویری
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
physical element of crime عنصر مادی جرم
metal cutting element عنصر براده برداری
mental element of crime عنصر روانی جرم
exclusive or element عنصر یای انحصاری
heating element المان یا عنصر حرارتی
primordial عنصر نخستین اساسی
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
asterium عنصر ویژه ستارگان
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
task element عنصر اجرای عملیات
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
fabrics بافته عنصر تار و پود
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
fabric بافته عنصر تار و پود
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
head اولین عنصر داده در لیست بودن
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
capacitor عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
sequential بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
forwarded نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
fet Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
standalone ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
capital stock عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
first in first out صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
softie پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
gram atom وزن یک عنصر شیمیایی بگرم که معادل وزن اتمی انست
softy پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
wetzel عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
searches روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searched روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
triads 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com