Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
asterium
عنصر ویژه ستارگان
Other Matches
circulars
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
chain
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
the stars twinkle
ستارگان
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
variable stars
ستارگان متغیر
an infinitude of stars
ستارگان بیشمار
star catalogue
فهرست ستارگان
nedula
سحاب ستارگان
star chart
نقشه ستارگان
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
circumpolar stars
ستارگان دور قطبی
scintillation
چشمک زدن ستارگان
planetary influence
تاسیس ستارگان یا کواکب
circumpolar stars
ستارگان پیرا قطبی
interstellar space
فاصله میان ستارگان
interstellar
واقع در میان ستارگان
main sequence stars
ستارگان رشته اصلی
sights
رصد کردن ستارگان
asterism
برج دستهای از ستارگان
sight
رصد کردن ستارگان
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
starfinder
وسیله شناسایی ستارگان در اسمان
starlight scope
دوربین دید شبانه با استفاده از نور ستارگان
astrophotography
عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی
heliometry
پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
sextant
وسیله اندازه گیری ارتفاع ستارگان مسافت سنج دریایی
nebula
تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
sextant altitude
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
agent
عنصر
agents
عنصر
masurium
عنصر 34
element
عنصر
isomeric
هم عنصر
members
عنصر
member
عنصر
components
عنصر
component
عنصر
elements
عنصر
ingredient
عنصر سازنده
logic element
عنصر منطقی
passive element
عنصر غیرعامل
guest element
عنصر کم مقدار
cryotron
عنصر برودتی
picture element
عنصر تصویر
shunt element
عنصر موازی
trace element
عنصر کم مقدار
identity element
عنصر یکسانی
titanium
عنصر فلزی
inverse element
عنصر وارون
logic element
عنصر لاجیک
signal element
عنصر علامتی
weakling
سست عنصر
minor constituent
عنصر فرعی
processing element
عنصر پردازشی
nand element
عنصر نقیض و
primordial element
عنصر ازلی
primitive element
عنصر اولیه
minor constituent
عنصر جزئی
elements
عنصر عملیاتی
elements
عنصر اساس
service element
عنصر اداری
print element
عنصر چاپ
element
عنصر عملیاتی
element
عنصر اساس
weak-kneed
سست عنصر
weak kneed
سست عنصر
weaklings
سست عنصر
active element
عنصر فعال
tactical element
عنصر تاکتیکی
thermocouple
عنصر حرارتی
threshold element
عنصر استانهای
coupling element
عنصر پیوست
tracer element
عنصر ردیاب
transition element
عنصر واسطه
wallydraigle
سست عنصر
active element
عنصر عامل
abiotic element
عنصر بیجان
symmetry element
عنصر تقارن
abiotic element
عنصر نازیوه
active element
عنصر کنشی
code element
عنصر رمز
start element
عنصر شروع
acid forming element
عنصر اسیدساز
acid forming element
عنصر اسیدی
accommpanying element
عنصر همراه
abundant element
عنصر فراوان
absorbing element
عنصر جذب
stop element
عنصر ایست
data element
عنصر داده
ingredients
عنصر سازنده
Elementarism
عنصر نگری
chemical element
عنصر شیمیایی
electronic element
عنصر الکترونیکی
aqueous element
عنصر ابی
delay element
عنصر تاخیری
part
عنصر اصلی
biotic element
عنصر زیستی
alloying element
عنصر الیاژ
alloying element
عنصر الیاژی
weak minded
سست عنصر
disafected person
عنصر نامطلوب
alloying agent
عنصر الیاژی
coupling element
عنصر اتصال
task element
عنصر اجرای عملیات
physical element of crime
عنصر مادی جرم
air defense element
عنصر پدافند هوایی
pixel
نقطه عنصر تصویری
metal cutting element
عنصر براده برداری
mental element of crime
عنصر روانی جرم
strontium
عنصر سبک دو فرفیتی
pyrogen
عنصر قابل اشتعال
silicon
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
micronutrient
عنصر غذایی کم مصرف
active element
عنصر عمل کننده
primordial
عنصر نخستین اساسی
macronutrient
عنصر غذایی پر مصرف
exclusive or element
عنصر یای انحصاری
fire support element
عنصر پشتیبانی اتش
heating element
المان یا عنصر حرارتی
disafected person
عنصر غیرقابل اعتماد
parametron
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
characteristically
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
fabrics
بافته عنصر تار و پود
two up
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
fabric
بافته عنصر تار و پود
two up
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
terbium
عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
characteristic
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
boron water
ابی که عنصر شیمیایی بردارد
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chip
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
jelly bean
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
microprocessors
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
transmitter signal element timing
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
quintessence
عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
elements
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
microprocessor
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
head
اولین عنصر داده در لیست بودن
chips
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
element
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
thallium
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
corpus delicti
عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
atomic energy
تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
osmium
عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atoms
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searches
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atom
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searchingly
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searched
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
capacitance
توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
sequential
بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
capacitor
عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
phosphide
ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
forwarded
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
chaining
جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
last in first out
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
forward
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
declarative statement
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
declarations
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declaration
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
bypass
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
fet
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
prerogatives
حق ویژه
extra special
ویژه
idiocrasy
ویژه
special
<adj.>
ویژه
adhoc
ویژه
peculiar
ویژه
nets
ویژه
nett
ویژه
special
ویژه
particular
ویژه
privilege
حق ویژه
specific humidity
نم ویژه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com