English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
Other Matches
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
identification code رمز معرف یکان
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
reference sheet برگ تعیین محل یکان برگ معرف
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
units یکان
unit یکان
singly یکان یکان
formation یکان
organic یکان سازمانی
motor unit یکان موتوری
march unit یکان راهپیمایی
frontalier یکان مرزی
joint command یکان مشترک
motorized یکان موتوری
major command یکان عمده
logistical command یکان لجستیکی
administrative command یکان اداری
advance gruard یکان جلودار
mobility تحرک یکان
air command یکان هوایی
installation type نوع یکان
intercommand بین یکان
identification code کدشناسایی یکان
base unit یکان پایگاهی
composite unit یکان مختلط
command strength استعداد یکان
parent یکان لاحق
parent یکان اولیه
command net شبکه یکان
combatcommand یکان رزمی
train بنه یکان
train عقبه یکان
trained بنه یکان
trained عقبه یکان
trains بنه یکان
trains عقبه یکان
designator code کد تشخیص یکان
combat , echelon یکان رزمی
detached unit یکان مامورشده
force basis مبنای یکان
base unit یکان مبنا
beach organization یکان ساحلی
first seargeant سرگروهبان یکان
fire unit یکان اتش
exempted station یکان مخصوص
organizational یکان سازمانی
boundary حدود یکان
boundaries حدود یکان
divisional unit یکان لشگری
presence فرستی در یکان
distinguished unit یکان ممتاز
combined arms یکان مرکب
troop unit یکان سربازدار
stragglers دورافتاده از یکان
service قسمت یکان
serviced قسمت یکان
stragglers گم شده از یکان
straggler دورافتاده از یکان
single unit یکان مستقل
single unit یکان منفرد
shock troops یکان ضربت
troop basis مبنای یکان
straggler گم شده از یکان
strangle دورافتادن از یکان
separates یکان مستقل
retraining command یکان بازاموزی
troop unit یکان صنفی
organisations یکان قسمت
organization یکان قسمت
organizations یکان قسمت
active یکان کادر
unit structure سازمان یکان
separate یکان مستقل
separated یکان مستقل
tactical command یکان تاکتیکی
support command یکان پشتیبانی
service unit یکان خدمات
sergeants سرگروهبان یکان
activity قسمت یکان
unit train بنه یکان
sergeant سرگروهبان یکان
paratroop یکان چترباز
organization chart نمودارسازمان یکان
composite یکان مرکب
composite یکان مختلط
combined command یکان مرکب
naval activity یکان دریایی
unit training اموزش یکان
muster book دفتروقایع یکان
activities قسمت یکان
designations اسم یکان
pertinent یکان لاحق
service force یکان خدمات
mixed یکان مختلط
unit structure استخوانبندی یکان
cavalry unit یکان سوارزرهی
mechanized یکان مکانیزه
designation اسم یکان
unit supply تدارکات یکان
commodores فرمانده یکان هوایی
combat support arms یکان پشتیبانی رزمی
dispersion تفرقه گسترش یکان
mountaineers یکان کوهستانی کوهنورد
mountaineer یکان کوهستانی کوهنورد
cavalry unit یکان سوار نظام
journals دفتر روزنامه یکان
journal دفتر روزنامه یکان
forcing یکان قسمت نظامی
forces یکان قسمت نظامی
force یکان قسمت نظامی
commodore فرمانده یکان هوایی
compositions ارایش یکان سازمان
composition ارایش یکان سازمان
organic مربوط به یک قسمت یا یکان
pertinent وابسته به یکان مربوطه
recovers جمع اوری یکان
beachmaster's unit یکان لجستیک ساحلی
beach unit یکان تهیه بارانداز
recover جمع اوری یکان
recovering جمع اوری یکان
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
paratrooper جمعی یکان چترباز
paratroopers جمعی یکان چترباز
supported یکان پشتیبانی شده
command axis محور حرکت یکان
unit train بنه اماد یکان
requesting unit یکان تقاضا کننده
command یکان قرارگاه عمده
requesting unit یکان درخواست کننده
commanded یکان قرارگاه عمده
commands یکان قرارگاه عمده
property book دفتر دارایی یکان
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
passive element یکان غیر فعال
order of battle سازمان نیروهایا یکان
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
mechanized infantry یکان پیاده مکانیزه
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
level of effort تلاش رزمی یکان
zone of action منطقه عملیات یکان
safety officer افسر تامین یکان
scheme of command طرح عملیاتی یکان
unit strength قدرت رزمی یکان
unit kilometer مصرف کیلومتری یکان
unit journal دفتر روزنامه یکان
unit distribution روش توزیع به یکان
unit distribution روش تقسیم به یکان
type face نوع ارایش یکان
type face نوع چرخش یکان
troop basis مبنای واگذاری یکان
stand bearer پرچم دار یکان
link ملحق شدن دو یکان
staging unit یکان بارگیری کننده
service force یکان خدماتی دریایی
security council شورای حفافتی یکان
search attack unit یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
less than release unit یکان درخط ترابری
less than release unit یکان منتظر حمل
land tail باقیمانده زمینی یکان
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
force augmentation عناصر تقویتی یکان
communication chief رئیس مخابرات یکان
evader دور افتاده از یکان
document file پرونده اسناد یکان
division engineer یکان مهندسی لشگر
detached unit یکان جدا شده
distinguished unit citation نشان لیاقت یکان
using agency یکان استفاده کننده
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
force designator شماره ترتیب یکان
command liaison شبکه رابط یکان
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
intercommunication مخابرات داخلی یکان
force structure استخوان بندی یکان
frontalier جزو یکان مرزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com