English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
draw on عهده کسی برات کشیدن
Other Matches
draws برات کشیدن
drawn on برات کشیدن
draw برات کشیدن
retour sans protet اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
drawers محال علیه برات برات کش
drawer محال علیه برات برات کش
undertakes عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
undertaking عهده
responsibility عهده
responsibilities عهده
on عهده
charges عهده دارکردن
afford از عهده برآمدن
afforded از عهده برامدن
charged عهده دار
charge عهده دارکردن
affords از عهده برامدن
entrusted عهده دار
take out از عهده برامدن
take over به عهده گرفتن
acquit از عهده برآمدن
to be incapable از عهده بر نیامدن
charge عهده داری
affording از عهده برامدن
incumbency عهده داری
cope از عهده برامدن
responsible عهده دار
coped از عهده برامدن
copes از عهده برامدن
undertaking به عهده گرفتن
copings از عهده برامدن
charges عهده داری
stand عهده دارشدن موقعیت
draw کشیده شدن عهده
guarantee عهده دار شدن
drawn on کشیده شدن عهده
draws کشیده شدن عهده
be up to به عهده کسی بودن
guarantees عهده دار شدن
guaranteed عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . از عهده من خارج است
drawen on the national bank عهده بانک ملی
at owner's risks ریسک به عهده مالک
assume عهده دار شدن
assumes عهده دار شدن
sponsorship عهده گیری اعانت
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
answering جواب دادن از عهده برامدن
answered جواب دادن از عهده برامدن
answer جواب دادن از عهده برامدن
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
duties on buyer's account حقوق گمرکی به عهده خریداراست
emprise تقریر عهده دار شدن
answers جواب دادن از عهده برامدن
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
hold the fort <idiom> از عهده کاری شاق برآمدن
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
He wI'll give a good account of himself. خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
acquitting از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquits از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
see one's way clear to do something <idiom> احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
bill exchange برات
drafts برات
cheques برات
drawers برات کش
draft برات
bill of e. برات
drafted برات
honored برات
honors برات
honouring برات
bill برات
honoured برات
honour برات
drawer برات کش
bills برات
honours برات
honoring برات
bill of exgchange برات
cheque برات
bill of exchange برات
bisque امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
I shall personally undertake tht you make a profit. من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
drawers کشنده برات یا چک
re draft برات رجوعی
re exchange برات رجوعی
on sight bill of exchange برات عندالمطالبه
re draft برات رجوعی
drawers برات دهنده
paper سفته برات
short bill برات کم مدت
sight bill برات دیداری
sight draft برات به رویت
sight draft برات دیداری
draft at sight برات دیداری
papered سفته برات
papering سفته برات
papers سفته برات
kites برات دوستانه
kites برات صوری
kite برات دوستانه
kite برات صوری
retired draft لاشه برات
dishoner نکول برات
accommodation bill برات دوستانه
accommodation acceptance برات دوستانه
drawers برات گیر
make a draft for برات کردن
drawer of a bill of exchange برات دهنده
bill exchange برات بازرگانی
drawee برات گیر
bill of exchange برات ارزی
bill of exchange برات مبادلهای
bill pay able at sight برات دیداری
bill pay able at sight برات رویت
draft at sight برات به رویت
holder دارنده برات
holders دارنده برات
currency of a bill مدت برات
drawer کشنده برات یا چک
bank draft برات بانکی
cambist دلال برات
bill broker دلال برات
due bill برات پرداختنی
enfacement رونویسی برات
indorsee برات گیر
agiotage دلالی برات
drawer برات دهنده
dishonors نکول برات
bank bill برات بانک
honor پذیرفتن برات
dishonours نکول برات
foreign bill برات خارجی
foreign bill برات ارزی
dishonouring نکول برات
dishonoured نکول برات
drawer برات گیر
exequatur برات قونسول
bankbill برات بانک
dishonoring نکول برات
dishonored نکول برات
clean bill برات ساده
premiums صرف برات
usance bill برات به وعده
premium صرف برات
draft برات سفته
drafts برات سفته
drafts برات کشی
drafted برات کشی
dishonour نکول برات
draft حواله برات
drafted حواله برات
trade acceptance برات قبولی
drafted برات سفته
draft برات کشی
drafts حواله برات
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
He undertook the primiership at the age of eighty. درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
on sight bill of exchange برات برویت یا دیداری
discounting برات را نزول کردن
discounted برات را نزول کردن
discount برات را نزول کردن
days sight draft برات دیداری 06 روزه
sight draft برات یا حواله دیداری
drawer برات دهنده محیل
discount with تنزیل کردن برات
blank endorsement برات سفید مهر
bill time draft برات وسفته موجل
draft at tenor برات مدت دار
bill payable برات قابل پرداخت
overdue draft برات سررسید گذشته
first of exchange نسخه اصلی برات
usance برات وعده دار
time draft برات مدت دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com