Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
fission products |
عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای |
|
|
Other Matches |
|
fission |
تجزیه بمب تجزیهای شکافت هستهای |
nuclear fission |
شکافت هستهای |
fission |
شکافت هستهای |
weapon debries |
بقایای ترکش اتمی |
atomic fission |
شکافت اتمی |
implosion weapon |
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی |
european unclear a energy agency |
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است |
fission to yield ratio |
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب |
elasticity of factor substitution |
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی |
proliferation |
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی |
euler theorem |
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد |
increasing cost industry |
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود |
functional distribution of income |
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید |
factor analysis |
تجزیه و تحلیل عوامل |
declassified cost |
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد |
convertor reactor |
راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند |
radioactivity |
قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی |
factors of production |
عوامل تولید |
agents of production |
عوامل تولید |
production factors |
عوامل تولید |
nuclear power production |
تولید انرژی هستهای |
factor markets |
بازارهای عوامل تولید |
factor mobility |
تحرک عوامل تولید |
factor earnings |
درامد عوامل تولید |
mobility of factors of production |
تحرک عوامل تولید |
fixed factor |
عوامل تولید ثابت |
factor cost line |
خط هزینه عوامل تولید |
elements of expense |
عوامل تولید هزینه |
fixed factor |
عوامل ثابت تولید |
inputs |
عوامل تولید منابع |
fission |
عمل تجزیه اتمی |
non specific factors of production |
عوامل غیر اختصاصی تولید |
variable factors |
عوامل قابل تغییر تولید |
factor payments |
پرداختهای عوامل تولید مانند |
neutral technology |
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید |
input output table |
این جدول جریان عوامل تولید |
induces |
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات |
inducing |
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات |
induced |
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات |
induce |
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات |
controlled thermonuclear reaction |
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید |
functional distribution |
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع |
capital intensive goods |
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است |
virtual level |
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است |
arrears of taxes |
بقایای مالیاتی |
rainout |
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی |
minometer |
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی |
external diseconomies |
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی |
isotopy |
دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی |
ash |
بقایای جسد انسان پس از مرگ |
mopping up |
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
diatomite |
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید |
atomic weight |
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است |
clean weapon |
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد |
fallout contours |
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی |
european atomic energy community |
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است |
fission |
شکافت |
cleavage |
شکافت |
cleavages |
شکافت |
fissionable |
شکافت پذیر |
fissionable |
قابل شکافت |
social fission |
شکافت اجتماعی |
spontancous fission |
شکافت خودانگیز |
fission bomb |
بمب شکافت |
cleavages |
شکافت پذیری |
cleavage |
شکافت پذیری |
fissionable material |
مواد شکافت پذیر |
nucleon |
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی |
nuclear stalemate |
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه |
rupture |
عمل شکافت مینی شکل |
his sight could p darkness |
بینایی وی تاریکی رامی شکافت |
rupturing |
عمل شکافت مینی شکل |
ruptures |
عمل شکافت مینی شکل |
slivers |
دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج |
v , series |
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی |
capacity cost |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
atomic demolition munition |
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی |
cloud chamber effect |
اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی |
embryophyte |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
pilot line operation |
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید |
component |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
components |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
producer's goods |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
second |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconded |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconding |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconds |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
production overheads |
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید |
atomic |
هستهای |
nuclear strike |
تک هستهای |
nuclear |
هستهای |
mononuclear |
یک هستهای |
potential barrier |
سد هستهای |
survey meter |
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی |
early time |
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی |
effects |
عوامل |
m factors |
عوامل ام |
nuclear fusion |
گداز هستهای |
core storage |
انباره هستهای |
transmutation |
تبدیل هستهای |
nuclear reaction |
واکنش هستهای |
thermonuclear |
گرمای هستهای |
core memory |
حافظه هستهای |
nuclear forces |
نیروهای هستهای |
fission reactor |
واکنشگاه هستهای |
nuclear fusion |
ذوب هستهای |
nuclear reaction |
فرایند هستهای |
nuclear radiation |
تشعشع هستهای |
nuclear structure |
ساختار هستهای |
nuclear power station |
نیروگاه هستهای |
nuclear transformation |
تبدیل هستهای |
nucleonics |
فیزیک هستهای |
nuclear power |
انرژی هستهای |
nuclear power |
نیروی هستهای |
nuclear pile |
پیل هستهای |
nuclear number |
عدد هستهای |
fusion |
جوش هستهای |
nuclear fusion |
همجوشی هستهای |
nuclear fusion |
گداخت هستهای |
fusions |
جوش هستهای |
fission bomb |
بمب هستهای |
nuclear families |
خانواده هستهای |
nuclear family |
خانواده هستهای |
nuclear chemistry |
شیمی هستهای |
nuclear configuration |
ترکیب هستهای |
nuclear fission |
انشقاق هستهای |
nuclear technology |
تکنولوژی هستهای |
nuclear engineering |
تکنولوژی هستهای |
nuclear corrosion |
فرسایش هستهای |
nuclear detector |
اشکارساز هستهای |
nuclear electricity |
الکتریسیته هستهای |
nuclear reactors |
واکنشگاه هستهای |
nuclear reactors |
راکتور هستهای |
nuclear energy |
انرژی هستهای |
fission |
شکاف هستهای |
mononuclear |
سلول یک هستهای |
nuclear reactor |
راکتور هستهای |
necleo synthesis |
سنتز هستهای |
nuclear reactor |
واکنشگاه هستهای |
planar |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
cost fraction |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
factor price |
قیمت عوامل |
allocative factors |
عوامل تخصیصی |
technical data |
عوامل فنی |
demand factors |
عوامل تقاضا |
aerodynamic factors |
عوامل ایرودینامیکی |
motivational factors |
عوامل محرکه |
human factor |
عوامل انسانی |
natural agents |
عوامل طبیعی |
balancing factors |
عوامل جبرانی |
factor demand |
تقاضای عوامل |
institutional factors |
عوامل نهادی |
total factor productivity |
بازدهی کل عوامل |
variable factors |
عوامل متغیر |
justificatory conditions |
عوامل موجهه |
complementary factors |
عوامل مکمل |
psychological factors |
عوامل روانی |
growth factors |
عوامل رشد |
excusatory conditions |
عوامل رافعه |
factor proportion |
نسبت عوامل |
factor productivity |
بازدهی عوامل |
adverse factors |
عوامل نامساعد |
elements of expense |
عوامل هزینهای |
constant factors |
عوامل ثابت |
slug |
میزان سازی هستهای |
fusion energy |
انرژی همجوشی هستهای |
internuclear distance |
فاصله بین هستهای |
thermonuclear reaction |
واکنش گرما- هستهای |
nuclear binding energy |
انرژی اتصال هستهای |
slugged |
میزان سازی هستهای |
fusion |
عمل ترکیب هستهای |
thermonuclear |
بمب هستهای حرارتی |
nuclear biological chemical |
شیمیایی میکربی هستهای |
fusions |
عمل ترکیب هستهای |
slugs |
میزان سازی هستهای |
nuclear power plant |
تاسیسات انرژی هستهای |
nuclear fusion energy |
انرژی ذوب هستهای |
oem |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
competitive factors |
عوامل محرک رقابت |
cryptovariable |
عوامل متغیر رمز |
ingredients |
داخل شونده عوامل |
retarding factors |
عوامل کند کننده |
ingredient |
داخل شونده عوامل |
diseconomies |
عوامل زیان اور |
polygene |
عوامل توارثی غیرهمردیف |
aiming group |
عوامل مثلث گیری |
factor price distortions |
انحراف قیمت عوامل |
mechanisms |
عوامل مکانیکی مکانیزم |
factor price equalization |
برابرسازی قیمت عوامل |
mechanism |
عوامل مکانیکی مکانیزم |
additional production personnel |
عوامل دیگر تولد |
market forces |
عوامل موثردر بازار |
o technique |
تحلیل عوامل زمانی |
human factors engineering |
مهندسی عوامل انسانی |
weathering |
اثر عوامل جوی |
factor productivity |
بهره دهی عوامل |
radiological |
رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای |
contingent effects |
اثرات احتمالی انفجار هستهای |