Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
unpredictable factors
عوامل غیر قابل پیش بینی
Other Matches
variable factors
عوامل قابل تغییر تولید
foreseeable
قابل پیش بینی
sensible
قابل پیش بینی
predictably
قابل پیش بینی
predictable
قابل پیش بینی
elasticity of factor substitution
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
unpredictable
غیر قابل پیش بینی
unforeseeable
غیر قابل پیش بینی
expectational inflation
تورم قابل پیش بینی
random
قابل پیش بینی نیست
randomly
قابل پیش بینی نیست
indeterminate system
آن قابل پیش بینی نیست
random number
شمارهای که قابل پیش بینی نیست
dicey
<idiom>
غیر قابل پیش بینی
[اصطلاح روزمره]
hairy
<idiom>
غیر قابل پیش بینی
[اصطلاح روزمره]
acts of God
حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
You never can tell .
کار دنیا است ( قابل پیش بینی نیست )
act of God
حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
scalar
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
deferred exit
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
cruelty
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
asynchronous
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
chapman region
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
off guard
<idiom>
غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
v , series
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
septum
حفرههای بینی پره بینی
effects
عوامل
m factors
عوامل ام
factors of production
عوامل تولید
justificatory conditions
عوامل موجهه
total factor productivity
بازدهی کل عوامل
growth factors
عوامل رشد
balancing factors
عوامل جبرانی
motivational factors
عوامل محرکه
excusatory conditions
عوامل رافعه
technical data
عوامل فنی
elements of expense
عوامل هزینهای
demand factors
عوامل تقاضا
constant factors
عوامل ثابت
factor demand
تقاضای عوامل
institutional factors
عوامل نهادی
adverse factors
عوامل نامساعد
human factor
عوامل انسانی
production factors
عوامل تولید
allocative factors
عوامل تخصیصی
agents of production
عوامل تولید
factor proportion
نسبت عوامل
factor productivity
بازدهی عوامل
factor price
قیمت عوامل
aerodynamic factors
عوامل ایرودینامیکی
complementary factors
عوامل مکمل
natural agents
عوامل طبیعی
psychological factors
عوامل روانی
variable factors
عوامل متغیر
aiming group
عوامل مثلث گیری
factor mobility
تحرک عوامل تولید
factor markets
بازارهای عوامل تولید
factor cost line
خط هزینه عوامل تولید
factor analysis
تجزیه و تحلیل عوامل
factor earnings
درامد عوامل تولید
ingredients
داخل شونده عوامل
ingredient
داخل شونده عوامل
market forces
عوامل موثردر بازار
mobility of factors of production
تحرک عوامل تولید
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
polygene
عوامل توارثی غیرهمردیف
mechanisms
عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanism
عوامل مکانیکی مکانیزم
human factors engineering
مهندسی عوامل انسانی
fixed factor
عوامل تولید ثابت
factor productivity
بهره دهی عوامل
factor price equalization
برابرسازی قیمت عوامل
factor price distortions
انحراف قیمت عوامل
weathering
اثر عوامل جوی
o technique
تحلیل عوامل زمانی
inputs
عوامل تولید منابع
retarding factors
عوامل کند کننده
elements of expense
عوامل تولید هزینه
diseconomies
عوامل زیان اور
fixed factor
عوامل ثابت تولید
cryptovariable
عوامل متغیر رمز
competitive factors
عوامل محرک رقابت
geopolitics
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
factor payments
پرداختهای عوامل تولید مانند
aerometeorograph
دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
net factor income from abroad
خالص درآمد عوامل از خارج
non specific factors of production
عوامل غیر اختصاصی تولید
mechanical powers
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
ceteris paribus
ثابت بودن تمام عوامل دیگر
self buried
مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
input output table
این جدول جریان عوامل تولید
map k
ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
columnar transposition
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
neutral technology
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
elasticity of factor substitution
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
group dynamics
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
shift forward
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
bleaching materiel
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
danc solution
نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
m factors
عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
fission products
عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
escarpments
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
sound effects
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
escarpment
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
physiocracy
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
predicting interval
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
lysenkoism
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
pile height
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
قابل وصول قابل تفریق
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
sensible
قابل درک قابل رویت
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
chemical survey
بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
mucus of the nose
اب بینی
palmistry
کف بینی
nozzles
بینی
chiromancy
کف بینی
snoot
بینی
pecker
بینی
rheum
اب بینی
nasally
از بینی
noses
بینی
nose
بینی
rhinologist
بینی
night bilndness
شب بینی
snivel
اب بینی
sniveled
اب بینی
cross eye
دو بینی
nozzle
بینی
neb
بینی
sniveling
اب بینی
the handle of the face
بینی
snot
اب بینی
snivels
اب بینی
double vision
دو بینی
snivelling
اب بینی
snivelled
اب بینی
cross eye
کج بینی
graphology
خط بینی
hand reading
کف بینی
telegnosis
غیب بینی
augury
پیش بینی
biopsy
زنده بینی
introspection
باطن بینی
strictures
باریک بینی
expectations
پیش بینی
weltanschauung
جهان بینی
auguries
پیش بینی
expectation
پیش بینی
stereoscopic
برجسته بینی
myopia
نزدیک بینی
strology
زایجه بینی
finesse
نکته بینی
conchoscope
بینی بین
hook nosed
دارای بینی کج
megalomania
خودبزرگ بینی
nasal
وابسته به بینی
clear sightedness
روشن بینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com