Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
vulgarizer
عوام پسند کننده
Other Matches
chap book
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
laity
عوام
popular
عوام
commons
عوام
the common people
عوام
the vulgar
عوام
communities
عوام
community
عوام
third estate
عوام
plebs
عوام
high-sounding
عوام فریب
demagogic
عوام فریب
demagogical
عوام فریب
demagogism
عوام فریبی
demagogy
عوام فریبی
general assembly
مجلس عوام
vulgarization
عوام پسندسازی
vulgarian
ادم عوام
high sounding
عوام فریب
vulgus
عوام الناسی
rabble-rouser
عوام انگیز
House of Commons
مجلس عوام
rabble-rousers
عوام انگیز
patois
لهجه عوام
rabble rouser
عوام انگیز
the common people
عوام الناس
commonest
: مردم عوام
lower class
طبقه عوام
populace
عوام الناس
subclass
طبقه عوام
common
: مردم عوام
underclass
طبقه عوام
commoners
: مردم عوام
roturier
از طبقه عوام
House of Commons
مجلس عوام انگلیس
demagog
ادم عوام فریب
Pied Piper
عوام انگیز
[سیاست]
plebeianize
در طبقه عوام اوردن
plebeian
عضو طبقه عوام
booboisie
طبقه عوام الناس
demagogue
ادم عوام فریب
plebeians
عضو طبقه عوام
rabble-rouser
عوام انگیز
[سیاست]
demagogues
ادم عوام فریب
mobocracy
حکومت عوام الناس
snide
ادم عوام فریب
commonalty
عوام الناس توده مردم
plebeianness
وابستگی به طبقه رنجبریا عوام
roturier
عضو طبقه عوام رنجبر
exoteric
عمومی قابل فهم عوام
choicest
پسند
choices
پسند
choicer
پسند
approbation
پسند
choice
پسند
dodos
کهنه پسند
mainlining
همه پسند
xerophytes
خشکی پسند
admires
پسند کردن
admired
پسند کردن
admire
پسند کردن
dodoes
کهنه پسند
hard to please
مشکل پسند
vervain
گل شاه پسند
mainlines
همه پسند
picksome
مشکل پسند
dodo
کهنه پسند
finicky
دیر پسند
fuddy-duddies
دیر پسند
fuddy-duddy
دیر پسند
lowest common denominator
عامه پسند
zerophytes
خشکی پسند
lowest common denominators
عامه پسند
mainline
همه پسند
savoury
مورد پسند
food preference
پسند غذایی
mainlined
همه پسند
verbena
گل شاه پسند
savory
مورد پسند
popularly
بطورعوام پسند
amazing
<adj.>
قابل پسند
astonishing
<adj.>
قابل پسند
astounding
<adj.>
قابل پسند
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
قابل پسند
wondrous
<adj.>
قابل پسند
fastidious
مشکل پسند
marvellous
[British]
<adj.>
قابل پسند
marvelous
[American]
<adj.>
قابل پسند
prodigious
<adj.>
قابل پسند
startling
<adj.>
قابل پسند
stupendous
<adj.>
قابل پسند
wonderful
<adj.>
قابل پسند
admiring
پسند امیز
admirable
<adj.>
قابل پسند
self conscious
خود پسند
popular
توده پسند
admiration
پسند تحسین
miminy piminy
مشکل پسند
self affected
خود پسند
f.in taste
مشکل پسند
popular
مردم پسند
mangroves
خانواده شاه پسند
mangrove
خانواده شاه پسند
by popular
[demand]
request
درخواست توده پسند
lantana
شاه پسند گرمسیری
flavoursome
مورد پسند
[غذا]
miminy piminy
دیر پسند خودساز
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
lemon plant
یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
demagogisme
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
groundhog day
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
popularize
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularised
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com