English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
English Persian
mishear عوضی شنیدن
misheard عوضی شنیدن
mishearing عوضی شنیدن
mishears عوضی شنیدن
Other Matches
substitutional عوضی
to run riot رد عوضی
misnomer نام عوضی
elf child بچه عوضی
misnomers نام عوضی
misdeal برگ عوضی
mistook عوضی گرفتن
misplace درجای عوضی گذاشتن
incog پوشیده بانام عوضی
lain اختفاء در لباس عوضی
substitvtionary عوضی جای چیزدیگرگذاشته شده
wrongshipped محمولهای که عوضی ارسال شده
parostosis پیدایش استحوان در جای عوضی
misplacement وضع چیزی در جای عوضی
You gave me the wrong key . کلیدی که به من دادی عوضی بود
belie خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belied خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belies خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belying خیانت کردن به عوضی نشان دادن
She mistook me for somebody else . مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
personate در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن
listen شنیدن
hear شنیدن
listened شنیدن
at hearing it از شنیدن ان
listening شنیدن
hears شنیدن
listens شنیدن
hear شنیدن
listen شنیدن
I often confuse the twin brothers . من این دوقلوها رااغلب باهم عوضی می گیرم
paranomia اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
rehear دوباره شنیدن
audible قابل شنیدن
he was pleased to hear it از شنیدن ان خوشنودشد
turn a deaf ear to <idiom> ممانعت از شنیدن
to smell something burning بوی سوخته شنیدن
To have a nice chit - chat. To exchange banters and repartees. گل گفتن وگه شنیدن
inaudible غیر قابل شنیدن
overhear از فاصله دور شنیدن
overheard از فاصله دور شنیدن
overhearing از فاصله دور شنیدن
overhears از فاصله دور شنیدن
audible آنچه قابل شنیدن است
to gain any ones ear کسیرا اماده شنیدن حرفی
bleeped صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping صدای اخطار قابل شنیدن
bleeps صدای اخطار قابل شنیدن
bleep صدای اخطار قابل شنیدن
to meet with a repulse پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
beeps صدای اخطار قابل شنیدن
beeping صدای اخطار قابل شنیدن
beep صدای اخطار قابل شنیدن
beeped صدای اخطار قابل شنیدن
Hear it on the grapevine <idiom> [شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
audio مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
In at one ear and out at the other . <proverb> از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
drown out <idiom> سروصدای زیاد براه انداختن وقادر به شنیدن نبودن
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
flash to bang time زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com