English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
montage عکسی که از چند قطعه عکس بهم چسبانده تشکیل شده باشد
montages عکسی که از چند قطعه عکس بهم چسبانده تشکیل شده باشد
Other Matches
jacks ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jack ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
wafer scale integration یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
terrane طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
varieties نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
cento قطعه یاتصنیفی که از چند جا اقتباس شده باشد
pasticcqo قطعه موسیقی که ازچندین جاگرفته شده باشد
variety نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
machine address نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
partition فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partitions فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
hybrid چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
divan cover [قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
flocked rug [فرشی که پشت آنرا پارچه چسبانده اند.]
electroluminescent صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
letter card کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
photographic عکسی
passe partout جا عکسی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
index map نقشه عکسی
pictomap نقشه عکسی
photoprint چاپ عکسی
photo print چاپ عکسی
rontgenogram عکسی که با پرتو مجهول بردارند
wirephoto عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
photo interpretation تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
post card کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
photocharting روش تبدیل عکس هوایی به نقشههای عکسی
triptych عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
roentgenogram عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
radar netting تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
ratioing کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
flip-flopping قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
lined photomap نقشه عکسی میزان شده یاتنظیم شده
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
fritters قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
fritter قطعه قطعه کردن
fragmenting قطعه قطعه کردن
fragment قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fragments قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
segments قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
incorporation تشکیل
endomorphy تشکیل
endomorphism تشکیل
entelechy تشکیل
establishments تشکیل
establishment تشکیل
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
capital formation تشکیل سرمایه
forms تشکیل دادن
formed تشکیل دادن
sporogeny تشکیل هاگ
sporogenesis تشکیل هاگ
siltation تشکیل لجن
embryogeny تشکیل جنین
organize تشکیل دادن
formative تشکیل دهنده
spermatogenesis تشکیل نطفه
tournaments تشکیل مسابقات
stratification تشکیل چینه
metamerism تشکیل حلقهای
organisers تشکیل دهنده
flagellation تشکیل تاژک
the house went into secret session تشکیل داد
fibrillation تشکیل الیاف
organizer تشکیل دهنده
to erect into تشکیل دادن از
organises تشکیل دادن
enthalpy of formation انتالپی تشکیل
stratification تشکیل طبقات
tournament تشکیل مسابقات
strobilation تشکیل رشته
formation constant ثابت تشکیل
ossification تشکیل استخوان
organizers تشکیل دهنده
foetation تشکیل جنین
former تشکیل دهنده
heat of formation گرمای تشکیل
antidim مایع ضد تشکیل مه
orogenesis تشکیل کوه
formation صف ارایی تشکیل
constituting تشکیل دادن
constitutes تشکیل دادن
constituted تشکیل دادن
constitute تشکیل دادن
annulation تشکیل حلقه
osteogenesis تشکیل استخوان
bonding تشکیل پیوند
gleization تشکیل خاک رس
placentation تشکیل جفت
organising تشکیل دادن
hematopoiesis تشکیل خون
antitrust مخالف تشکیل
argillaceous تشکیل شده از رس
preformation تشکیل قبلی
embryogen تشکیل جنین
organizing تشکیل دادن
organizes تشکیل دادن
form تشکیل دادن
umbilication تشکیل ناف
vacuolation تشکیل حفره
sacculation تشکیل کیسه
gangs جمعیت تشکیل دادن
lymphopoiesis تشکیل بافت لنفی
gang جمعیت تشکیل دادن
epigenesis تشکیل نطفه ازنو
acidic تشکیل دهندهء اسید
deposit fund account حساب تشکیل سرمایه
vesiculation تشکیل کیسه یا تاول
deposit fund account اعتبار تشکیل سرمایه
vertebration تشکیل ستون فقرات
domestic capital formation تشکیل سرمایه داخلی
troop program برنامه تشکیل یکانها
entelechy مرحله تشکیل وتحقق
unformed تشکیل نشده ناساخت
nucleus هسته تشکیل دهنده
piedmont تشکیل شده در کوهپایه
involucrum تشکیل استخوان جدید
colonises تشکیل مستعمره دادن
bed تشکیل طبقه دادن
beds تشکیل طبقه دادن
colonising تشکیل مستعمره دادن
nuclei هسته تشکیل دهنده
colonize تشکیل مستعمره دادن
colonized تشکیل مستعمره دادن
oogenesis تشکیل و تکامل تخم
colonised تشکیل مستعمره دادن
rate of capital formation نرخ تشکیل سرمایه
haematogenesis تشکیل خون تولیدخون
polygenic دارای قوه تشکیل
preform قبلا تشکیل دادن
guard cell گیاهی را تشکیل میدهند
overall formation constant ثابت تشکیل کلی
differentiate دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiating دیفرانسیل تشکیل دادن
colonizes تشکیل مستعمره دادن
colonizing تشکیل مستعمره دادن
nucleate تشکیل هسته دادن
pods تشکیل نیام دادن
pod تشکیل نیام دادن
force development برنامه تشکیل یکانها
syndicator تشکیل دهنده اتحادیه
ossification مرحله تشکیل استخوان
molar heat of formation گرمای مولی تشکیل
molar enthalpy of formation انتالپی مولی تشکیل
federalization تشکیل کشورهای متحد
stepwise formation constant ثابت تشکیل مرحلهای
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
syndicates اتحادیه تشکیل دادن
convene تشکیل جلسه دادن
convened تشکیل جلسه دادن
convenes تشکیل جلسه دادن
convening تشکیل جلسه دادن
fundametal بنیادی تشکیل دهنده
syndicate تشکیل اتحادیه دادن
syndicate اتحادیه تشکیل دادن
syndicates تشکیل اتحادیه دادن
to form a habit تشکیل عادت دادن
back bonding تشکیل پیوند برگشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com