English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (8 milliseconds)
English Persian
prompt عکس العمل
prompted عکس العمل
prompts عکس العمل
reaction عکس العمل
reactions عکس العمل
respond عکس العمل
responded عکس العمل
responds عکس العمل
resilient عکس العمل
reactional عکس العمل
reactive effect عکس العمل
Search result with all words
premium حق العمل
premiums حق العمل
factor حق العمل کار نماینده
factor حق العمل کار
factors حق العمل کار نماینده
factors حق العمل کار
boomerang عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerangs عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
return مراجعت کردن عکس العمل
returned مراجعت کردن عکس العمل
returning مراجعت کردن عکس العمل
returns مراجعت کردن عکس العمل
reflex عکس العمل غیرارادی
reflexes عکس العمل غیرارادی
reaction انفعال عکس العمل
reactions انفعال عکس العمل
operation درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
interaction عکس العمل متقابل
rough and ready سریع العمل
retaliation عکس العمل متقابل
hydrofoil سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
rapid سریع العمل چابک
deadbeat زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeats زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
response عکس العمل به دلیلی
responses عکس العمل به دلیلی
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
interactive پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
commission حق العمل
commission حق العمل مامور شدن
commission حق العمل کاری امانت فروشی
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning حق العمل
commissioning حق العمل مامور شدن
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions حق العمل
commissions حق العمل مامور شدن
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
react عکس العمل نشان دادن
reacted عکس العمل نشان دادن
reacting عکس العمل نشان دادن
reacts عکس العمل نشان دادن
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive دارای عکس العمل سریع جواب گو
dummies محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reactor عامل عکس العمل
reactors عامل عکس العمل
commissioner حق العمل کار
commissioners حق العمل کار
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
actual instruction دستور العمل واقعی
anthropomorphic software نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
armature reaction عکس العمل ارمیچر
background count عکس العمل تشعشع
brokage حق العمل
brokerage حق العمل
coefficient of subgrade reaction ضریب عکس العمل
modulus of subgrade reaction ضریب عکس العمل
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
commission agent حق العمل کار
commission fee حق العمل
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
divert action عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
factorage حق العمل
factorage حق العمل کاری
fire fighting عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
immediate action عکس العمل فوری
latency دوره عکس العمل
n address instruction دستور العمل با N نشانی
on commission بطورحق العمل کاری
pseudoinstruction شبه دستور العمل
reaction curve منحنی عکس العمل
reaction equation معادله عکس العمل
reaction force نیروی عکس العمل
reaction of support عکس العمل تکیه گاه
reaction time زمان عکس العمل
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
reactionpropulsion سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
reflex force نیروی عکس العمل
reflex force فشارعکس العمل
reflexology عکس العمل شناسی
repercussion عکس العمل واکنش
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
transfer instruction دستور العمل انتقال
triggerman ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com