English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English Persian
immediate action عکس العمل فوری
Other Matches
divert action عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
brokage حق العمل
commission fee حق العمل
premium حق العمل
premiums حق العمل
factorage حق العمل
brokerage حق العمل
commissions حق العمل
commissioning حق العمل
commission حق العمل
responded عکس العمل
reaction عکس العمل
reactional عکس العمل
reactive effect عکس العمل
reactions عکس العمل
responds عکس العمل
resilient عکس العمل
rough and ready سریع العمل
commissioner حق العمل کار
commissioners حق العمل کار
respond عکس العمل
reflex force فشارعکس العمل
commission agent حق العمل کار
prompts عکس العمل
factor حق العمل کار
factors حق العمل کار
prompted عکس العمل
factorage حق العمل کاری
prompt عکس العمل
urgently فوری
instanter فوری
prompts فوری
posthaste فوری
snap shot فوری
prompted فوری
sudden فوری
immediate <adj.> فوری
acute <adj.> فوری
prompt فوری
spots فوری
unintermediate <adj.> فوری
spontaneous فوری
urgent فوری
spot فوری
intuitive <adj.> فوری
instantaneous <adj.> فوری
reaction time زمان عکس العمل
reaction equation معادله عکس العمل
armature reaction عکس العمل ارمیچر
reaction force نیروی عکس العمل
reaction curve منحنی عکس العمل
coefficient of subgrade reaction ضریب عکس العمل
background count عکس العمل تشعشع
reactor عامل عکس العمل
latency دوره عکس العمل
n address instruction دستور العمل با N نشانی
on commission بطورحق العمل کاری
modulus of subgrade reaction ضریب عکس العمل
reactors عامل عکس العمل
actual instruction دستور العمل واقعی
pseudoinstruction شبه دستور العمل
reflex force نیروی عکس العمل
response عکس العمل به دلیلی
reactions انفعال عکس العمل
transfer instruction دستور العمل انتقال
rapid سریع العمل چابک
reflex عکس العمل غیرارادی
retaliation عکس العمل متقابل
interaction عکس العمل متقابل
reaction انفعال عکس العمل
responses عکس العمل به دلیلی
commissioning حق العمل مامور شدن
reflexology عکس العمل شناسی
reflexes عکس العمل غیرارادی
commissions حق العمل مامور شدن
commission حق العمل مامور شدن
factor حق العمل کار نماینده
factors حق العمل کار نماینده
repercussion عکس العمل واکنش
pistolgraph عکس فوری
immediate memory حافظه فوری
immediate action عملیات فوری
emergency care مراقبتهای فوری
emergency priority تقدم فوری
immediate message پیام فوری
snap shooter عکاس فوری
snap shot عکس فوری
prompt payment پرداخت فوری
prompt deployment گسترش فوری
prompt delivery تحویل فوری
speedy trial دادرسی فوری
spot test ازمایش فوری
urgent priority تقدم فوری
inst مخفف فوری
instantaneous photograph عکس فوری
instantaneous reaction واکنش فوری
immediate mission تک فوری هوایی
cash spot نقد فوری
scram فوری رفتن
real time بازده فوری
cash prompt نقد فوری
scrams فوری رفتن
hasty عجولانه فوری
snapshot عکس فوری
snapshots عکس فوری
immediate خیلی فوری
return مراجعت کردن عکس العمل
reacting عکس العمل نشان دادن
reacts عکس العمل نشان دادن
reacted عکس العمل نشان دادن
react عکس العمل نشان دادن
reaction of support عکس العمل تکیه گاه
returned مراجعت کردن عکس العمل
returns مراجعت کردن عکس العمل
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission حق العمل کاری امانت فروشی
returning مراجعت کردن عکس العمل
red alert آژیر خطر فوری
red alerts آژیر خطر فوری
snap گرفتن عکس فوری
I need them urgently. من آنها را فوری میخواهم.
payable immediately قابل پرداخت فوری
snap report گزارش فوری یا انی
snapped گرفتن عکس فوری
snapping گرفتن عکس فوری
the letter is urgent نامه فوری است
snapshoot تیر فوری انداختن
snapshoot عکس فوری گرفتن
snap shot عکس فوری گرفتن
ready service اماده به استفاده فوری
quick set گرفتن فوری بتن
immediate mission ماموریت فوری هوایی
snaps گرفتن عکس فوری
pistolgraph دستگاه عکس فوری
immediate addressing ادرس دهی فوری
upsurge قیام فوری وناگهانی
responsive دارای عکس العمل سریع جواب گو
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
exigent محتاج به اقدام یا کمک فوری
Please reply as a matter of urgency. لطفا فوری پاسخ دهید.
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
tea bag پاکت محتوی چای فوری
tea bags پاکت محتوی چای فوری
spot price قیمت برای فروش فوری
boomeranged عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeat زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeats زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerang عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerangs عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
interactive پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
operation درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
emergency پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergencies پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
A rapid response would be appreciated. از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
This company guarantees prompt delivery of goods. این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
dummies محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
dummy محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
inquiry processing فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
reflex force نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
anthropomorphic software نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
reactionpropulsion سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
readout دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
dead line خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
accelerating pump پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
hydrofoil سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
dotting در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dot در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com