Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
microphotography
عکس برداری از چیزهای خرد
Other Matches
xerographic
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
oddment
چیزهای متفرقه
munch
چیزهای جویدنی
cates
چیزهای لذیذ
munched
چیزهای جویدنی
scatterings
چیزهای پراکنده
post matter
چیزهای پستی
bygone
چیزهای گذشته
munching
چیزهای جویدنی
munches
چیزهای جویدنی
inanimate objects
چیزهای بیجان
the inevitable
چیزهای عادی
the sublime
چیزهای بلندوعالی
inflammables
چیزهای اتشگیر
inflammable substances
چیزهای اتشگیر
incidentals
چیزهای کوچک
by gone
چیزهای گذشته
trivia
چیزهای بی اهمیت
gaudery
چیزهای کم بها
valuables
چیزهای بهادار
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
impedimenta
چیزهای دست و پا گیر
among others
میان چیزهای دیگر
among other things
میان چیزهای دیگر
Well what do you know!Well i never!
بحق چیزهای نشنیده !
impediment
چیزهای دست و پاگیر
appurtenence
اسباب چیزهای وابسته
coconsciousness
ادراک چیزهای یکسان
inter alia
میان چیزهای دیگر
available amount
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
impediments
چیزهای دست و پاگیر
microtomy
بریدن چیزهای ریز
paleology
دانش چیزهای کهنه
coconscious
ادراک چیزهای یکسان
to compare apples and oranges
<idiom>
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
gimceackery
چیزهای قشنگ وبی مصرف
to i. on particulars
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
interposition
چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
byes
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
bye
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
pretty pretties
چیزهای قشنگ و نادان فریب
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
scrape together
<idiom>
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
irrespectively
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
luff
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
supemundane
بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
see things
<idiom>
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
drainer
خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
littering
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
gutter man
دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
littered
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
forklift
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
papier
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object lesson
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
matelote
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
presentationism
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
fryer
سرخ کننده چیزهای سرخ کردنی
vectors
برداری
vector
برداری
embodiment
در برداری
decerebration
مخ برداری
bit map
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
vector pair
زوج برداری
sampling
نمونه برداری
vector product
حاصلضرب برداری
vector power
توان برداری
utilization
بهره برداری
vector diagram
نمودار برداری
vector field
میدان برداری
footstep
گام برداری
vector display
نمایش برداری
footsteps
گام برداری
vector processor
پردازنده برداری
ovariectomy
تخمدان برداری
deafferentation
اوران برداری
decerebellation
مخچه برداری
denervation
عصب برداری
metal cutting
براده برداری
enervation
عصب برداری
mapping
نقشه برداری
extirpation
اندام برداری
gaud
کلاه برداری
lobectomy
قطعه برداری
land surveying
نقشه برداری
gyrectomy
شکنج برداری
insurability
بیمه برداری
hemispherectomy
نیمکره برداری
ingathering
خرمن برداری
photogeny
عکس برداری
cannibalization
قطعه برداری
removal of chips
براده برداری
machining
براده برداری
metal cutting work
براده برداری
fraudulence
کلاه برداری
tread
گام برداری
treading
گام برداری
treads
گام برداری
vector analysis
تحلیل برداری
exploitation
بهره برداری
topography
نقشه برداری
surveyor's level
ترازنقشه برداری
arrow diagram
نمودار برداری
subordination
فرمان برداری
samplery
نمونه برداری
biopsy
بافت برداری
i know him by his step
از گام برداری
listing
سیاهه برداری
surveys
نقشه برداری
surveyed
نقشه برداری
survey
نقشه برداری
copying
کپی برداری
copying
نسخه برداری
listings
سیاهه برداری
copy
کپی برداری
frauds
کلاه برداری
fraud
کلاه برداری
gains
بهره برداری
gained
بهره برداری
gain
بهره برداری
marching
قدم برداری
marches
قدم برداری
marched
قدم برداری
march
قدم برداری
utilizations
بهره برداری ها
usages
بهره برداری ها
utilisation
[British]
بهره برداری
copy
نسخه برداری
copies
کپی برداری
copies
نسخه برداری
copied
کپی برداری
exploitation
[utilization]
بهره برداری
copied
نسخه برداری
usage
بهره برداری
using
بهره برداری
utilisations
بهره برداری ها
duplicated
نسخه برداری
topectomy
تکه برداری
swindle
کلاه برداری
duplicate
نسخه برداری
rip-off
کلاه برداری
surveying
نقشه برداری
rip-offs
کلاه برداری
swindles
کلاه برداری
stripping
قالب برداری
decoding
رمز برداری
duplicates
نسخه برداری
duplicating
نسخه برداری
resultant
جمع برداری
vector quantities
اندازههای برداری
operation
بهره برداری
vector quantity
کمیت برداری
swindled
کلاه برداری
vectored interrupt
وقفه برداری
vectorical angle
زاویه برداری
duplication
نسخه برداری
weight lifting
وزنه برداری
metal cutting machine
دستگاه براده برداری
linear space
فضای برداری
[ریاضی]
maximum value
مقدار بهره برداری
vector calculus
حساب برداری
[ریاضی]
mapping
نقشه برداری کردن
metal removing capacity
قدرت براده برداری
vector space
فضای برداری
[ریاضی]
incline bench
تخته وزنه برداری
vector potential of a solenoidal vector
پتانسیل برداری بردارسولنئیدی
weight program
تمرین وزنه برداری
with intent to defraud
بقصد کلاه برداری
leveling staff
ژالون نقشه برداری
vector graphics
نگاره سازی برداری
metal cutting element
عنصر براده برداری
machinability
قابلیت براده برداری
machinable
قابل براده برداری
machining method
روش براده برداری
machining requirments
شرایط براده برداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com