Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English
Persian
documentary photography
عکس واضح وروشن
Search result with all words
cts
واضح وروشن جهت ارسال
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
Other Matches
twilit
تاریک وروشن
dusk
تاریک وروشن
astronomical twilight
تاریک وروشن نجومی
Twilight . In the dusk of the evening .
گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
plainest
واضح
well known
واضح
transpicuous
واضح
perspicuous
واضح
plain
واضح
graphic
واضح
plains
واضح
vivid
واضح
crystalline
واضح
distinct
واضح
palpable
واضح
conspicuous
واضح
ditinct
واضح
explicit
واضح
iuntelligibly
واضح
kenspeckle
واضح
notable
<adj.>
واضح
clearer
واضح
explicit
<adj.>
واضح
clear
واضح
distinct
<adj.>
واضح
perspicuous
<adj.>
واضح
clears
واضح
plainer
واضح
clearest
واضح
sharp picture
تصویر واضح
clear picture
تصویر واضح
expounding
واضح کردن
expounds
واضح کردن
self-explanatory
واضح اشکار
self explanatory
واضح اشکار
sharp image
تصویر واضح
clarifier
واضح کننده
clear evidence
دلیل واضح
unambiguous
واضح روشن
self explaining
واضح اشکار
orotund
قوی و واضح
crystal clear
واضح-مبرهن
clear proof
دلیل واضح
expounded
واضح کردن
expound
واضح کردن
clear
واضح کردن
clear
بطور واضح
obvious
واضح بدیهی
cleaners
مشخص واضح
clearer
واضح کردن
clean-cut
مشخص واضح
clean cut
مشخص واضح
lucidly
بطور واضح
clearer
بطور واضح
luminous
شب نما واضح
clearest
واضح کردن
clearest
بطور واضح
clears
واضح کردن
clears
بطور واضح
plainly
بطور واضح
open and shut
ساده واضح
open-and-shut
ساده واضح
overt
واضح نپوشیده
lucid
واضح درخشان
distinctly
بطور واضح
open to the public
واضح درنظر عموم
enhances
بهتر یا واضح تر کردن
enhanced
بهتر یا واضح تر کردن
unconcealed
روشن هویدا واضح
pseudopod
تجسم واضح روح
enhance
بهتر یا واضح تر کردن
demystifying
واضح و مبرهن کردن
demystify
واضح و مبرهن کردن
spell out
<idiom>
واضح توضیح دادن
enunciation
تلفظ واضح و روشن
diction
تلفظ واضح و روشن
It dawned upon him.
برای او
[مرد]
واضح شد.
It was borne in on him.
برای او
[مرد]
واضح شد.
enhancing
بهتر یا واضح تر کردن
plainly
بطور واضح صریحا"
demystifies
واضح و مبرهن کردن
demystified
واضح و مبرهن کردن
pellucidly
بطور روشن یا واضح
self explanatory
بدیهی واضح فی نفسه
plain text
متن واضح و اشکار
pseudopodium
تجسم واضح روح
self explaining
بدیهی واضح فی نفسه
self-explanatory
بدیهی واضح فی نفسه
luculent
نور افشان واضح
eye dialect
لهجهء واضح و هجایی
truism
چیزی که پر واضح است ابتذال
truisms
چیزی که پر واضح است ابتذال
clarifying
واضح کردن توضیح دادن
clarify
واضح کردن توضیح دادن
to be clear to somebody
برای کسی واضح بودن
speak up
<idiom>
بلندو واضح سخن گفتن
clarifies
واضح کردن توضیح دادن
uncovered
واضح قابل رویت غیر سری
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
blurs
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurred
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blur
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
That speaks volumes.
<idiom>
چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
continuity
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
Her eyes spoke volumes of despair.
در چشمهای او
[زن]
ناامیدی کاملا واضح است.
to speak volumes
[for]
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
problems
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problem
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
focusing
واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
What she wears speaks volumes about her.
به سبکی که او
[زن]
لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
enhance
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com