English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
roister عیاشی و شب زنده داری کردن
Other Matches
wakes شب زنده داری کردن
waked شب زنده داری کردن
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
wake شب زنده داری کردن
lucubrate شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
night waking شب زنده داری
lucubration شب زنده داری
vigilance شب زنده داری
wakefulness شب زنده داری
wakes شب زنده داری
pernoctation شب زنده داری
vigil شب زنده داری
waked شب زنده داری
wake شب زنده داری
vigils شب زنده داری
feasting عیاشی کردن
feasts عیاشی کردن
feasted عیاشی کردن
riot عیاشی کردن
feast عیاشی کردن
to give one's life to please عیاشی کردن
rioted عیاشی کردن
rioting عیاشی کردن
riots عیاشی کردن
wassail عیاشی کردن
revelling عیاشی کردن لذت بردن
revelled عیاشی کردن لذت بردن
revels عیاشی کردن لذت بردن
reveling عیاشی کردن لذت بردن
reveled عیاشی کردن لذت بردن
revel عیاشی کردن لذت بردن
dude ranch گله داری واسب سواری وحشم داری
vivisect موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
vivisectional زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection زنده شکافی تشریح جانور زنده
statecraft کشور داری ملک داری
You deserve it. حق داری ( استحقاق آنرا داری )
quicken زنده کردن
lived زنده کردن
restore to life زنده کردن
to recover to life زنده کردن
resuscitates زنده کردن
quickened زنده کردن
quickens زنده کردن
resurrected زنده کردن
resurrecting زنده کردن
resurrects زنده کردن
to restorative to life زنده کردن
live زنده کردن
resurrect زنده کردن
resusctate زنده کردن
call back to life زنده کردن
resuscitate زنده کردن
to bring to life زنده کردن
vivify زنده کردن
to restor to life زنده کردن
to call back to life زنده کردن
resuscitating زنده کردن
resuscitated زنده کردن
baby-sitting بچه داری کردن
baby-sits بچه داری کردن
to rule the roast اختیار داری کردن
baby-sat بچه داری کردن
to keep shop دکان داری کردن
baby sit بچه داری کردن
keep house خانه داری کردن
to possess oneself خود داری کردن
to govern one's passions خود داری کردن
get by نگه داری کردن
attorn اجاره داری کردن
refrain خود داری کردن
run the show اختیار داری کردن
refrains خود داری کردن
housekeep خانه داری کردن
baby-sit بچه داری کردن
refraining خود داری کردن
to keep house خانه داری کردن
explicit rent اجاره داری کردن
refrained خود داری کردن
natarize محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
To bury blive. زنده بگور کردن
quick en زنده کردن نیروبخشیدن به
to contain one self خود داری یا حوصله کردن
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
to run the show در کاری اختیار داری کردن
to recede from an opinicn ازافهار عقیدهای خود داری کردن
to keep oneself to oneself ازامیزش بادیگران خود داری کردن
to keb at a lamb ازشیردادن به بره خود داری کردن
gange باسیم نازک نگاه داری کردن
to flinch the flagon ازخوردن نوشابه خود داری کردن
to recede from an engagement از افهار عقیدهای خود داری کردن
raise بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raises بنا کردن زنده کردن برانگیختن
proctorize زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
carousal عیاشی
carouse عیاشی
caroused عیاشی
carouses عیاشی
carousing عیاشی
regalement عیاشی
crapulence عیاشی
debauchery عیاشی
binge عیاشی
mask عیاشی
masks عیاشی
binges عیاشی
revelry عیاشی
debauch عیاشی
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
racquets عیاشی وخوشگذرانی
sybaritism عیاشی وشهوترانی
revelery شادمانی عیاشی
jollity عیاشی زیور
racket عیاشی وخوشگذرانی
orgy میگساری عیاشی
dissipation عیاشی اتلاف
racquet عیاشی وخوشگذرانی
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
wantonly از روی عیاشی و بیفکری
luxuries تجمل عیاشی عیش
epicureanism فلسفه عیاشی و خوشگذرانی
luxury تجمل عیاشی عیش
vitalize زنده کردن تحریک کردن
saturnalia جشن خدای زحل عیاشی
whoopla عیاشی و شادی پر سرو صدا
orgy مجالس عیاشی و میگساری بافتخارخدایان
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
grittiness شن داری
bigamy دو زن داری
blind man's buff از من داری
tensility کش داری
wet storage تر داری
biogen زنده زا
dashing زنده دل
life full سر زنده
above ground زنده
plaster of Paris گچ زنده
alacritous زنده
cheerful <adj.> دل زنده
dapper زنده دل
quick زنده
quicker زنده
genial <adj.> دل زنده
quickest زنده
live :زنده
skylarker زنده دل
lived :زنده
lived زنده
live زنده
alive زنده
fresh- زنده
full of life سر زنده
fresh زنده
lighthearted زنده دل
lively زنده
liveliest زنده
animate زنده
coiner زنده
vivific زنده
vivid زنده
live bearing زنده زا
viviparous زنده زا
living زنده
biotic زنده
livelier زنده
lively <adj.> دل زنده
cheerful <adj.> زنده دل
freshest زنده
animates زنده
spinosity سیخ داری
treasurership خزانه داری
tenancies اجاره داری
menage خانه داری
abstinence;or abstinency خود داری
housekeeping خانه داری
treasury general خرانه داری کل
tresury general خزانه داری کل
quartermasters سررشته داری
stigmatism خال داری
leasing اجاره داری
viscosity شیره داری
thrift خانه داری
tenancy اجاره داری
trusteeship امانت داری
quartermaster سررشته داری
patchiness وصله داری
creaminess خامه داری
continenece خود داری
sang-froid خود داری
conchiferous داری صدف
sang froid خود داری
slavery برده داری
farming مزرعه داری
refusals خود داری رد
charge عهده داری
bulkiness جثه داری
bulkiness تنه داری
treasury خزانه داری
communism مردم داری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com