Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English
Persian
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
one-to-one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
Other Matches
deme
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
correlate
مرتبط
corresponsive
مرتبط
correlates
مرتبط
correlating
مرتبط
unite
مرتبط کردن
unites
مرتبط کردن
correlates
مرتبط کردن
correlating
مرتبط کردن
integrated program
برنامه مرتبط
intercommunicate
مرتبط بودن با
communicationg vessels
فروف مرتبط
sonnet sequence
غزلیات مرتبط
uniting
مرتبط کردن
correlate
مرتبط کردن
related industries
صنایع مرتبط
related markets
بازارهای مرتبط
gimmal
متشکل ازقطعات مرتبط
structure
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structures
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structuring
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
collated
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
network data management system
مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
wild card
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
helmzhold resonator
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
one a
یکدیگر
of each other
<adv.>
از یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
from one another
<adv.>
از یکدیگر
each other
یکدیگر
from each other
<adv.>
از یکدیگر
interwork
بر یکدیگر
one another
یکدیگر
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
peer to each other
برابر با یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
couple
ترکیب با یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
coupled
ترکیب با یکدیگر
couples
ترکیب با یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
arm in arm
در دست یکدیگر
peer to each other
قرین یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
interconnect
اتصال به یکدیگر
interconnects
اتصال به یکدیگر
combining
ترکیب با یکدیگر
combines
ترکیب با یکدیگر
combine
ترکیب با یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
interconnected
اتصال به یکدیگر
correlative with each other
لازم و ملزوم یکدیگر
interconnected
با یکدیگر اتصال دادن
interconnect
با یکدیگر اتصال دادن
incompossible
منافی یکدیگر ناسازگار
grappling
گرفتن لباس یکدیگر
hand in hand
دست دردست یکدیگر
in tune
<idiom>
با یکدیگر موافق بودن
intersplere
در حوزه یکدیگر امدن
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
interconnecting
با یکدیگر اتصال دادن
abuts
به یکدیگر ضربه زدن
abutted
به یکدیگر ضربه زدن
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
abut
به یکدیگر ضربه زدن
interconnects
با یکدیگر اتصال دادن
juxtaposition
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
interaction
عمل دو چیز روی یکدیگر
hue
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
network
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
take turns
<idiom>
انجام کاری با همکاری یکدیگر
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
interacting
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts
برای عمل کردن روی یکدیگر
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
interacted
برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interact
برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
The twins look just like each other.
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
data chaining
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
consolute
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
differentiation
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
interdenominational
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
laceria
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
concentric shafts
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
blade tracking
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
hue
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
circulars
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
microwave hop
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
wire locking
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
cleco fastener
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
S-twist
[S-spun]
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
agonic line
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
RPC
روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
commutator
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
yoke
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
burl
[nep]
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
braid shield
روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
Mingle design
طرح تلفیقی
[ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
Mamihlapinatapai
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coordinate
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lool
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ply yarn
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
program line
فرش های همگون
[اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
kanat
نوعی گلیم ترکی
[روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
rag rug
قالیچه چهل تکه
[در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
nep
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
Mother-daughter boteh design
طرح بته جقه مادر و بچه
[این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com