Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 92 (6 milliseconds)
English	Persian
dark glasses	عینک آفتابی
sun glasses	عینک آفتابی
Other Matches
lorgnettes	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
suntrap	آفتابی
sunroofs	پنجرهی آفتابی
sunroof	پنجرهی آفتابی
sunny with cloudy intervals <idiom>	پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
cloudy with sunny intervals <idiom>	پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
chattra	[سنگ کاری شبیه چتر آفتابی]
chatta	[سنگ کاری شبیه چتر آفتابی]
To come into the open.	آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
lorgnette	عینک
lorgnettes	عینک
eyeglass	عینک
winker	عینک
interpupillary	عینک
nosepiece	پل عینک
glass eye	عینک
spectacle	عینک
barnacles	عینک
specs	عینک
spectacles	عینک
glasses	عینک
goggles	عینک
glass	عینک
snow goggles	عینک افتابگیر
spectacled	عینک دار
snow goggles	عینک توفان
smoked glasses	عینک دودی
safety glasses	عینک ایمنی
safety glass	عینک ایمنی
temple	دسته عینک
bespectacled	عینک زده
earpieces	دستهی عینک
To wear glasses.	عینک زدن
earpiece	دسته عینک
half-glasses	عینک یک چشمی
butt-strap	لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
peeper	ایینه عینک
oculists	عینک ساز
rim	قاب عینک
rims	قاب عینک
sunglasses	عینک افتابی
pince nez	عینک دماغی
monocle	عینک یک چشمی
oculist	عینک ساز
field glasses	عینک صحرایی
field glasses	عینک رزمی
optic	شیشه عینک
smoked	عینک دودی
goggles	عینک محافظ
goggle	عینک پرواز
goggled	عینک پرواز
goggling	عینک پرواز
optician	عینک ساز
opticians	عینک ساز
goggles	عینک ایمنی
goggles	عینک صحرائی
goggles	عینک افتابی
lorgnette	عینک پنسی
monocles	عینک یک چشمی
gig lamps	عینک شاخدار
eyeglass	عینک یک چشم
optometrist	عینک ساز
eyeglass	عینک فنری
eye glass	عینک دستی
burning glass	عینک جوشکاری
optometry	عینک سازی
gig lamps	نمایش عینک
lorgnettes	عینک پنسی
optometry	عینک فروشی
scissors-glasses	عینک قیچی شکل
goggles	عینک حفاظ دار
to wear glasses	عینک گذاشتن یازدن
bifocals	دو دید عینک دو کانونی
rose-coloured spectacles	عینک خوش بینی
prismatic spectacles	عینک نادرست نما
bifocal	دو دید عینک دو کانونی
he wears glasses	عینک زده است یادارد
opticians	عینک فروش دوربین ساز
optician	عینک فروش دوربین ساز
wear	عینک یا کراوات زدن فرسودن
wears	عینک یا کراوات زدن فرسودن
lorgnettes	عینک مخصوص روی بینی
lorgnette	عینک مخصوص روی بینی
pebbles	شیشه عینک نوعی عقیق
pebble	شیشه عینک نوعی عقیق
optometric	وابسته به میزان دید و عینک سازی
vectograph	عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
glass	عینک دار کردن شیشهای کردن
stereoscope	جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com