English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
optometry عینک فروشی
Other Matches
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
bistros اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistro اغذیه فروشی و مشروب فروشی
glasses عینک
specs عینک
barnacles عینک
spectacle عینک
spectacles عینک
nosepiece پل عینک
goggles عینک
glass eye عینک
glass عینک
eyeglass عینک
lorgnette عینک
lorgnettes عینک
winker عینک
interpupillary عینک
snow goggles عینک افتابگیر
earpieces دستهی عینک
bespectacled عینک زده
peeper ایینه عینک
safety glass عینک ایمنی
smoked عینک دودی
optic شیشه عینک
spectacled عینک دار
safety glasses عینک ایمنی
smoked glasses عینک دودی
snow goggles عینک توفان
rims قاب عینک
sunglasses عینک افتابی
field glasses عینک رزمی
monocles عینک یک چشمی
pince nez عینک دماغی
lorgnette عینک پنسی
lorgnettes عینک پنسی
burning glass عینک جوشکاری
eye glass عینک دستی
eyeglass عینک فنری
eyeglass عینک یک چشم
gig lamps نمایش عینک
gig lamps عینک شاخدار
monocle عینک یک چشمی
optometrist عینک ساز
optometry عینک سازی
field glasses عینک صحرایی
sun glasses عینک آفتابی
goggles عینک محافظ
goggles عینک افتابی
goggles عینک صحرائی
goggles عینک ایمنی
opticians عینک ساز
optician عینک ساز
goggling عینک پرواز
goggled عینک پرواز
goggle عینک پرواز
oculists عینک ساز
oculist عینک ساز
dark glasses عینک آفتابی
half-glasses عینک یک چشمی
rim قاب عینک
butt-strap لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
earpiece دسته عینک
To wear glasses. عینک زدن
temple دسته عینک
goggles عینک حفاظ دار
rose-coloured spectacles عینک خوش بینی
scissors-glasses عینک قیچی شکل
to wear glasses عینک گذاشتن یازدن
prismatic spectacles عینک نادرست نما
bifocal دو دید عینک دو کانونی
bifocals دو دید عینک دو کانونی
wear عینک یا کراوات زدن فرسودن
pebble شیشه عینک نوعی عقیق
lorgnette عینک مخصوص روی بینی
pebbles شیشه عینک نوعی عقیق
he wears glasses عینک زده است یادارد
wears عینک یا کراوات زدن فرسودن
opticians عینک فروش دوربین ساز
optician عینک فروش دوربین ساز
lorgnettes عینک مخصوص روی بینی
optometric وابسته به میزان دید و عینک سازی
vectograph عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
on sale فروشی
on offer فروشی
disposability فروشی
for sale فروشی
sales فروشی
wholesale عمده فروشی
snack bars ساندویچ فروشی
snack bar ساندویچ فروشی
peacockery خود فروشی
cash crop محصول فروشی
cash crop فرآورد فروشی
pedlary دست فروشی
haberdashery خرازی فروشی
wineshop باده فروشی
newsstand روزنامه فروشی
pedantry فضل فروشی
upholstery مبل فروشی
upholstery پرده فروشی
perfumery عطر فروشی
slopwork دوخته فروشی
salter نمک فروشی
toploftiness خود فروشی
short sale پیش فروشی
short sale سلم فروشی
toggery لباس فروشی
smithies اهن فروشی
draperies پارچه فروشی
smithy اهن فروشی
drapery پارچه فروشی
retail trade خرده فروشی
retail sales خرده فروشی
priggery علم فروشی
priggishness علم فروشی
drapery ماهوت فروشی
draperies ماهوت فروشی
prudishness عفت فروشی
whole sale trade عمده فروشی
whole sale dealer عمده فروشی
retail dealing خرده فروشی
taproom بارمشروب فروشی
jewelry جواهر فروشی
barroom نوشابه فروشی
bijouterie جواهر فروشی
retail خرده فروشی
butchery business گوشت فروشی
chandlery شمع فروشی
dealing in slaves برده فروشی
slave trade برده فروشی
grocery خواربار فروشی
grocer's خواربار فروشی
stapling مرکزعمده فروشی
stapled مرکزعمده فروشی
staple مرکزعمده فروشی
retail جزئی فروشی
food shop خواربار فروشی
grocery store [American E] خواربار فروشی
grocer's shop خواربار فروشی
ironmongery اهن فروشی
drugstore دوا فروشی
glassman شیشه فروشی
snobbery افاده فروشی
greengrocery سبزی فروشی
drugstores دوا فروشی
sales جنس فروشی فروش
quantity discount تخفیف عمده فروشی
taproom محل پیاله فروشی
to prank out oneself خود فروشی کردن
to peacock oneself vref خود فروشی کردن
wholesale price قیمت عمده فروشی
cutlery کارد وچنگال فروشی
trade price قیمت عمده فروشی
convenience stores خواربار فروشی کوچک
oversell فزون فروشی کردن
overselling فزون فروشی کردن
oversells فزون فروشی کردن
oversold فزون فروشی کردن
wineshop مغازه شراب فروشی
ticket office باجه بلیت فروشی
bar میکده بارمشروب فروشی
soda fountain مغازه لیموناد فروشی
convenience store خواربار فروشی کوچک
bars میکده بارمشروب فروشی
vintnery عمده فروشی شراب
ostentation خود فروشی تظاهر
soda fountains مغازه لیموناد فروشی
tap room محل پیاله فروشی
mercery مغازه پارچه فروشی
dram shop جایگاه نوشابه فروشی
dramshop سالن مشروب فروشی
dramshop بار مشروب فروشی
delicatessens مغازه اغذیه فروشی
bookshop دکان کتاب فروشی
delicatessen مغازه اغذیه فروشی
bookshop مغازه کتاب فروشی
bookshops دکان کتاب فروشی
bookshops مغازه کتاب فروشی
barroom بار یا پیاله فروشی
gaudiness خودنمائی جلوه فروشی
newsstand دکه روزنامه فروشی
box offices باجه بلیط فروشی
box office باجه بلیط فروشی
groggery نوشابه فروشی میخانه
grogshop دکان مشروب فروشی
peltry پوست خام فروشی
pot house ابجو فروشی خرابات
porterhouse ابجو واغذیه فروشی
sweetshop شیرینی فروشی قنادی
swaggers کبر فروشی خودستایی
swaggering کبر فروشی خودستایی
smithies فلز فروشی اهنگری
smithy فلز فروشی اهنگری
swaggered کبر فروشی خودستایی
swagger کبر فروشی خودستایی
retail price قیمت خرده فروشی
at the but cher's در دکان گوشت فروشی
proslavery طرفداری از برده فروشی
retail خرده فروشی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com