Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
Other Matches
He ran like lightning.
او
[مرد]
مانند صاعقه دوید.
blood sprang to his cheeks
خون درگونه هایش دوید
One madman is pleased to see another .
<proverb>
دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید.
bedlam
وابسته به دیوانه ها یا دیوانه خانه
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
conservation
داشت
article had two notes
داشت
note book
دفتریاد داشت
factum
یاد داشت
expectation
چشم داشت
talent
درون داشت
talents
درون داشت
without letted
باز داشت
expectations
چشم داشت
apanage
اختصاص داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
talented
درون داشت
expectantly
با چشم داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
dwelt
منزل داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
durst
زهره داشت
to make a note of
یاد داشت کردن
to take down
یاد داشت کردن
he complained with reason
داشت که گله میکرد
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
disposure
نمایش عرضه داشت
to make a minute of
یاد داشت کردن
to set down
یاد داشت کردن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
annotator
یاد داشت کننده
outlook
منظره چشم داشت
writing pad
دسته یاد داشت
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
to minute down
یاد داشت کردن
i will note it down
یاد داشت میکنم
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
durst
جرات داشت جسارت کرد
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
crack brained
دیوانه
brainsick
دیوانه
phrenetic
دیوانه
madman woman
دیوانه
beside one's self
دیوانه
energumen
دیوانه
frenetical
دیوانه
furibund
دیوانه
mad brained
دیوانه
out of one's wits
دیوانه
moon mad
دیوانه
moonstruck
دیوانه
berserker
دیوانه
hare brained
دیوانه
foolish
دیوانه
craziest
دیوانه
crazy
دیوانه
insane
دیوانه
lunatic
دیوانه
demented
دیوانه
nuts
دیوانه
off one's rocker
<idiom>
دیوانه
bedlam
دیوانه
crackers
<adj.>
دیوانه
psychotic
دیوانه
crazed
دیوانه
deranged
دیوانه
out to lunch
<idiom>
دیوانه
lunatics
دیوانه
manic
دیوانه
fooled
دیوانه
fooling
دیوانه
fools
دیوانه
mad
دیوانه
crazier
دیوانه
maddest
دیوانه
frenzied
دیوانه
bonkers
دیوانه
madcap
دیوانه
wild about
دیوانه
fey
دیوانه
of unsound mind
دیوانه
fool
دیوانه
luny
دیوانه
berserk
دیوانه
gaga
دیوانه
maniacal
دیوانه
mooney
دیوانه
moony
دیوانه
non compos
دیوانه
off ones he
دیوانه
raving
دیوانه
cracked
دیوانه
cuckoo
دیوانه
cuckoos
دیوانه
looney
دیوانه
loonies
دیوانه
loony
دیوانه
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
loony bin
دیوانه خانه
loony bins
دیوانه خانه
frenzied
دیوانه وار
demonic
شیطانی دیوانه
nutty
معطر دیوانه
nuttiest
معطر دیوانه
nuttier
معطر دیوانه
Lunatic. Raving mad.
دیوانه زنجیری
madmen
مرد دیوانه
craze
دیوانه کردن
natural
دیوانه عادی
maniacs
دیوانه وار
maniacs
ادم دیوانه
maniac
دیوانه وار
maniac
ادم دیوانه
madly
دیوانه وار
batty
دیوانه احمق
battiest
دیوانه احمق
battier
دیوانه احمق
naturals
دیوانه عادی
madman
مرد دیوانه
insanely
دیوانه وار
maddens
دیوانه کردن
rave
دیوانه شدن
raves
دیوانه شدن
crazily
دیوانه وار
maniacally
دیوانه وار
crackpot
دیوانه بی ازار
lose one's marbles
<idiom>
دیوانه شدن
maddened
دیوانه کردن
furiously
دیوانه وار
madden
دیوانه کردن
frenzy
دیوانه کردن
franticly
دیوانه وار
frantically
دیوانه وار
crackpots
دیوانه بی ازار
raved
دیوانه شدن
crazes
دیوانه کردن
he has raving mad
چنان دیوانه
lose one's head
دیوانه شدن
to send mad
دیوانه کردن
psyho
ادم دیوانه
demoniac
دیوانه وار
demoniacal
دیوانه وار
demonize
دیوانه کردن
drive mad
دیوانه کردن
moonsick
دیوانه وار
half mad
اندکی دیوانه
half made
اندکی دیوانه
loco
مجنون دیوانه
half made
نیم دیوانه
to drive wild
دیوانه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com