English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
Other Matches
central pastry kitchen اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
galley اشپزخانه
cookery اشپزخانه
kitchens اشپزخانه
kitchen اشپزخانه
cook hole اشپزخانه
field kitchen اشپزخانه صحرایی
roll kitchen اشپزخانه متحرک
utensil لوازم اشپزخانه
kitchenette اشپزخانه کوچک
caboose اشپزخانه کشتی
hogwash گنداب اشپزخانه
kitchen stuff لوازم اشپزخانه
kitchenware فروف اشپزخانه
cook house اشپزخانه اردو
cook house اشپزخانه کشتی
galley اشپزخانه قایق
cook of mess نوبتچی اشپزخانه
utensils لوازم اشپزخانه
kitchenettes اشپزخانه کوچک
galley اشپزخانه کشتی
diet kitchen اشپزخانه بیماران فقیر
dresser میز یاقفسه اشپزخانه
sink دست شویی اشپزخانه
sinks دست شویی اشپزخانه
kitchen utensils فروف واسباب اشپزخانه
dressers میز یاقفسه اشپزخانه
culinary مربوط به اشپزخانه اشپخانهای
such like وامثال ان
pig's wash گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
pigwash گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
stamper چکش وامثال ان
kitchen cabinet اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
sculleries جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
chuck wagon واگن اشپزخانه و وسایل اشپزی ترن
scullery جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed توقفگاه نظامیان وامثال ان
stations توقفگاه نظامیان وامثال ان
polt جوجه ماکیان وامثال ان
flinders خرده شیشه وامثال ان
stapler فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
ribbons نوار ضبط صوت وامثال ان
stringing نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
solid angle زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
ribbon نوار ضبط صوت وامثال ان
smokers دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
smoker دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
lifesaver عضودسته نجات غریق وامثال ان
staplers فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
trash تفاله
trashed تفاله
scum تفاله
residue تفاله
trashing تفاله
grounds تفاله
residues تفاله
cinder تفاله
greaves تفاله
residuum تفاله
cinders تفاله
raff تفاله
bagasse تفاله
trashes تفاله
slag تفاله
dross تفاله
pilot burner چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
coats of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
scarfs حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
scarf حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
drossy تفاله مانند
furnace cinder تفاله کوره
ross خاکروبه تفاله
crap تفاله چرند
grout دوغاب تفاله
coffee grounds تفاله قهوه
bagasse تفاله نیشکر
slag تفاله اهنگدازی
scoria slag تفاله روباره
scoria تفاله معدنی
scoriaceous تفاله دار
residual bitumen قیر تفاله
scorification تفاله گیری
removal of cinder تفاله گیری
removal of cinder برداشت تفاله
scorification تفاله سازی
megass تفاله نیشکر
crapping تفاله چرند
crapped تفاله چرند
pug تفاله سیب
pugs تفاله سیب
pitches تفاله قطران
pitch تفاله قطران
post- تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posted تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
smoking room اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
posts تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
slag cement سیمان تفاله اهنگدازی
marc تفاله میوه جات
grain دان تفاله حبوبات
straight run pitch تفاله اولین تقطیر
slag اشغال تفاله گرفتن از
pulp بصورت تفاله دراوردن
slag تفاله کورههای بلند
cast off متروک مردود تفاله
pap تفاله گوشت یاسیب
scorify تبدیل به تفاله کردن
sculleries اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
proliferous بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
blast furnace slag روباره تفاله کوره بلند
slag sinter تفاله کوره اهنگدازی بلند
clinker تفاله کوره ذوب اهن
furnace cinder تفاله کوره چدن ریزی
furnace clinker تفاله کوره ذوب اهن
slop هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
slopping هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
seafood غذای دریایی
sop غذای مایع
sops غذای مایع
meat غذای اصلی
meats غذای اصلی
when in season غذای فصل
chicken feed غذای جوجه
birdseed غذای پرندگان
dish of the day غذای روز
luncheon غذای مفصل
antipasto غذای اشتهااور
luncheons غذای مفصل
restorative food غذای مقوی
plant food غذای گیاه
entree غذای اصلی
sweetmeat غذای شیرین
dinette غذای گرم
shore dinner غذای دریایی
plant food غذای گیاهی
potluck غذای مختصر
stinkpot غذای بدبو
health foods غذای سالم
junk foods غذای ناسالم
spirilual nutriment غذای روحانی
cornmeal غذای ذرت
junk food غذای ناسالم
health food غذای سالم
fondu نوعی غذای سویسی
chopsuey نوعی غذای چینی
chow mein نوعی غذای چینی
Good wholesome food . غذای سالم وکامل
debilitant غذای ضعیف کننده
gastronomist متخصص غذای لذیذ
set menu صورت غذای هر روزه
board غذای روی میز
Oily skin (food). پوست ( غذای ) چرب
stenophagous غذای محدود خوار
boarded غذای روی میز
Frozen meat ( food ) . گوشت ( غذای ) یخ زده
a special menu صورت غذای مخصوص
blast furnace slag تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
clinker تفاله شیشه درکوره قالگری پوسته اهن
refuse قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refusing قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
scopolamine ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
attenuates رقیق
pappy رقیق
thinners رقیق
rarest رقیق
rarer رقیق
rare رقیق
attenuate رقیق
light fog مه رقیق
thinned رقیق
dilutes رقیق
attenuated رقیق
thin رقیق
wishy-washy رقیق
dilute رقیق
diluted رقیق
washy رقیق
attenuating رقیق
lean رقیق
wishy washy رقیق
leaned رقیق
watery رقیق
ethereal رقیق
thins رقیق
leans رقیق
attenute رقیق
thinnest رقیق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com