Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English
Persian
a copious choice of food and drink
غذا و نوشیدنی فراوان
Other Matches
easy money
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
potable
نوشیدنی
non-alcoholic beverages
نوشیدنی های غیرالکلی
soft drink
نوشیدنی غیر الکلی
soda pop
نوشیدنی غیر الکلی
What would you like to drink?
نوشیدنی چه میل دارید؟
soft drinks
نوشیدنی غیر الکلی
welcoming drink
نوشیدنی خوش آمد گویی
nonalcoholic drinks
نوشیدنی های غیر الکلی
alcohol-free beverages
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
alcohol-free drinks
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
non-alcoholic beverages
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drinks
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
malted milk
نوشیدنی حاوی شیر خشک و مالت و بستنی
apTritif
نوشیدنی الکلی که قبل از غذا نوشیده میشود
malted milks
نوشیدنی حاوی شیر خشک و مالت و بستنی
moustache
رد نوشیدنی روی لب بالایی
[مانند شیر یا آبجو و غیره]
chaser
آب میوه یا آبجو
[ یا نوشیدنی کم الکلی]
که پشت مشروب قوی و پر الکل می نوشند
oodlins
فراوان
redun dantly
فراوان
redundantly
فراوان
in galore
فراوان
plentifully
فراوان
in abundance
فراوان
exuberantly
فراوان
unsparing
فراوان
all out
فراوان
foison
فراوان
feracious
فراوان
an abundance of
فراوان
affluent
فراوان
excessive
فراوان
abundant
فراوان
superabundant
فراوان
galore
فراوان
fulsome
فراوان
exuberant
فراوان
profuse
فراوان
richly
فراوان
copious
فراوان
oodles
فراوان
plenty
فراوان
plentiful
فراوان
prolific
فراوان
superrabundant
زیاد فراوان
luxuriant vegetation
گیاهان فراوان
post haste
با شتاب فراوان
plenty of rain
باران فراوان
rampant vegetation
گیاهان فراوان
it smells of the lamp
با زحمت فراوان
abound in
فراوان داشتن
foison
محصول فراوان
feisty
فراوان چابک
f. money
پول فراوان
exuberate
فراوان بودن
cretaceous
دارای گچ فراوان
rampant
فراوان حکمفرما
infesting
فراوان بودن در
bounteous
باسخاوت فراوان
abundant element
عنصر فراوان
abound with
فراوان داشتن
very
چندان فراوان
infested
فراوان بودن در
ample
فراوان مفصل
overflowing
فراوان ریزش
abounds
فراوان بودن
infests
فراوان بودن در
amply
بطور فراوان
abundantly
بطور فراوان
teem
فراوان بودن
teemed
فراوان بودن
infest
فراوان بودن در
teeming
فراوان بودن
abound
فراوان بودن
rife
فراوان عادی
lots
بسیار فراوان
abounded
فراوان بودن
abounding
فراوان بودن
teems
فراوان بودن
pervading
فراوان یا شایع بودن
pervade
فراوان یا شایع بودن
pervaded
فراوان یا شایع بودن
pervades
فراوان یا شایع بودن
in deepest sympathy
با دلسوزی بسیار فراوان
luxuriance
شکوه وجلال فراوان
copiously
فراوان زیاد مفصلا
post haste
بسرعت شتاب فراوان
here is bread in plenty
نان فراوان داریم
superabound
زیاد فراوان بودن
he is f. of money
پول فراوان دارد
to have plenty of time
وقت فراوان داشتن
grow rife
فراوان یا متداول شدن
shock head
دارای موی فراوان
knock oneself out
<idiom>
باعث تلاش فراوان
overlabour
با رنج فراوان انجام دادن
luxuriate
فراوان شدن وفور یافتن
with much pains
با رنج فراوان با زحمات بسیار
labor rich country
کشور با نیروی کار فراوان
overabound
بیش از اندازه فراوان بودن
slather
مقدار فراوان بیش ازاندازه
overrefinement
تهذیب بسیار اراستگی فراوان
luxuriating
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriated
فراوان شدن وفور یافتن
it is a in terms
پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
Joyedevivre
لذت فراوان زندگی
[ریشه فرانسوی]
shock headed
انبوه گیسو دارای موی فراوان
Ferdowsi is held in the greatest respect.
فردوسی مورد احترام فراوان است
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Vistory was dearly bought .
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
jam session
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
opened
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
Perspex
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com