English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
Other Matches
greyhound غربال سیمی
greyhounds غربال سیمی
griddles غربال سیمی کارگران
griddle غربال سیمی کارگران
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
wire cloth تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
counter recoil cylinder استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
shaft inset [shaft station] راهروی معدن [ایستگاه معدن]
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
cribble غربال
meshing غربال
jigger غربال
ethmoid غربال
meshes غربال
mesh غربال
bunt غربال
screening, screenings غربال
screens غربال
riddles غربال
screen غربال
screener غربال چی
riddle غربال
bar screen غربال
screened غربال
harp غربال
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
gipsyhood غربال بندی
screen grid توری غربال
gipsydom غربال بندی
thermal scanning غربال گرمایی
riddles غربال کردن
sieving غربال کردن
sieve غربال کردن
riddle غربال کردن
sieved غربال کردن
sieves غربال کردن
screening غربال زنی
gipsify غربال بندکردن
scalp الک غربال
winnow غربال کردن
scalps الک غربال
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
coarse sieve غربال سوراخ درشت
canvass الک یا غربال کردن
sieved غربال الک کردن
canvassed الک یا غربال کردن
canvasses الک یا غربال کردن
sieving غربال الک کردن
sieves غربال الک کردن
canvassing الک یا غربال کردن
sieve غربال الک کردن
He carries water in asieve. <proverb> آب در غربال یمل مى کند.
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
gipsyism غربال بندی اطواروحرکات کولی ها
greyhound در تاوه پختن غربال کردن
greyhounds در تاوه پختن غربال کردن
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
for love or money <idiom> به هر شکلی
amorphism بی شکلی
distortion کج شکلی
unification یک شکلی
conformity هم شکلی
informity بی شکلی
triform سه شکلی
trimorphism سه شکلی
trimorphous سه شکلی
dimorphism دو شکلی
isodimorphism هم دو شکلی
distortions کج شکلی
deformation بد شکلی
monotropy تک شکلی
formlessness بی شکلی
procedural law قانون شکلی
trial on technicalities رسیدگی شکلی
trimorph سه شکلی سه وجهی
(the) size of it <idiom> به شکلی که است
unification یگانگی یک شکلی
judgment on procedural matters حکم شکلی
figural aftereffect رد حسی شکلی
form utility مطلوبیت شکلی
isodimorphism تقارن دو شکلی
deformation دگر شکلی
figural openness گشودگی شکلی
judgment on technicalities حکم شکلی
allotropy چند شکلی
allotropism چند شکلی
allotriomorphism چند شکلی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
multiform چند شکلی
shafts استوانه
shaft استوانه
stringed سیمی
dog-wheel استوانه
cannon استوانه
roller استوانه
rollers استوانه
cannons استوانه
wiry سیمی
drum استوانه
platen استوانه
cylinders استوانه
platten استوانه
cylinder استوانه
drummed استوانه
crystal allotropy چند شکلی بلور
modal dispersion شکلی از پراکندگی پالس ها
wire gauze توری سیمی
wire core مغزی سیمی
backstop حصار سیمی
wire hinge لولای سیمی
wire netting تور سیمی
wirework کارهای سیمی
access shaft مدخل استوانه ای
wire drag لاروب سیمی
recoil cylinder استوانه دافع
wire beater همزن سیمی
wire ropes طنابهای سیمی
netting شبکه سیمی
netting تور سیمی
wehnelt cylinder استوانه ونلت
graduated cylinder استوانه مدرج
tightwire طناب سیمی
three wire system دستگاه سه سیمی
three wire generator دینام سه سیمی
induction cylinder استوانه القائی
guide cylinder استوانه راهنما
stele استوانه اوندی
stela استوانه اوندی
lang's lay wire rope طناب سیمی یک سو
open wire line خط سیمی هوایی
ruffini cylinder استوانه روفینی
driving sleeve استوانه گرداننده
hawsers طناب سیمی
hawser طناب سیمی
cylindrically بشکل استوانه
cylindroid شبه استوانه
cylindroid استوانه وار
winch استوانه تارکشی نخ
winched استوانه تارکشی نخ
winches استوانه تارکشی نخ
revolving top استوانه توزیع
winching استوانه تارکشی نخ
open wire line خط سیمی لخت
cabled طناب سیمی
stringed instruments سازهای سیمی
graduating استوانه مدرج
graduates استوانه مدرج
cable طناب سیمی
wire rope طناب سیمی
graduate استوانه مدرج
fanner غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
triskelion شکلی مرکب از سه پره یا سه انشعاب
fust [میله استوانه ای ستون ها]
rundle استوانه گردنده گوی
drummed طبل کوس استوانه
beach matting تور سیمی ساحلی
plated wire memory حافظه سیمی اندوده
quadded cable کابل چهار سیمی
thin walled cylinder استوانه جدار نازک
cylindrical دارای شکل استوانه
magnetic wire recording ضبط صوت سیمی
roller بام غلتان استوانه
rollers بام غلتان استوانه
phantom circuit مدار چهار سیمی
stelar دارای استوانه اوندی
Rod cell یاخته استوانه ای [در چشم]
phantomed cable کابل چهار سیمی
motor tube استوانه موتور موشک
drummed درام سیلندر استوانه
drummed فرف استوانه شکل
cylindrical coordinate مختصات استوانه ای [ریاضی]
drum درام سیلندر استوانه
spacer disk استوانه توپر فلزی
drum طبل کوس استوانه
rod یاخته استوانه ای [در چشم]
sarrated wire rope طناب سیمی دندانهای
dashpot استوانه متعادل کننده
replenisher استوانه نافم روغن
drum فرف استوانه شکل
wire netting بافت توری سیمی
drum [ستون استوانه شکل]
critical infinte cylinder قطر بحرانی استوانه
triskele شکلی مرکب ازسه پره یا سه انشعاب
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
baluster-side [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
isodimorphism تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
figurine algebraic notation ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
counterbore خزینه دار کردن استوانه
string band دسته موزیک سازهای سیمی
screened تور سیمی نصب کردن
screen تور سیمی نصب کردن
screening, screenings تور سیمی نصب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com