English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
English Persian
deluge غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging غرق کردن طوفان ایجاد کردن
Other Matches
outride دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precludes مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
post diluvian زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
develop ایجاد کردن
creates ایجاد کردن
creating ایجاد کردن
screeched ایجاد کردن
screech ایجاد کردن
create ایجاد کردن
screeches ایجاد کردن
screeching ایجاد کردن
engendering ایجاد کردن
develops ایجاد کردن
engender ایجاد کردن
engenders ایجاد کردن
engendered ایجاد کردن
set off <idiom> بالانس ایجاد کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
discomfiting ایجاد اشکال کردن
construct ایجاد کردن ساخت
discomfits ایجاد اشکال کردن
put out منتشرساختن ایجاد کردن
tide جزرومد ایجاد کردن
breach ایجاد شکاف کردن
breached ایجاد شکاف کردن
breaches ایجاد شکاف کردن
discomfit ایجاد اشکال کردن
obstructs ایجاد مانع کردن
obstruct ایجاد مانع کردن
obstructed ایجاد مانع کردن
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
obstructing ایجاد مانع کردن
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
tempests توفان ایجاد کردن
canalize ایجاد ابراه کردن
tempest توفان ایجاد کردن
constructing ایجاد کردن ساخت
reflating تورم ایجاد کردن
constructed ایجاد کردن ساخت
punches سوراخ ایجاد کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
reflate تورم ایجاد کردن
reflated تورم ایجاد کردن
reflates تورم ایجاد کردن
inbreed از یک نژاد ایجاد کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
constructs ایجاد کردن ساخت
revolutionising در کشور ایجاد شورش کردن
obsessed ایجاد عقده روحی کردن
wham باتصادم ایجاد صدا کردن
screeck صدای گوشخراش ایجاد کردن
revolutionised در کشور ایجاد شورش کردن
obsessing ایجاد عقده روحی کردن
revolutionize در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises در کشور ایجاد شورش کردن
obsess ایجاد عقده روحی کردن
screak صدای گوشخراش ایجاد کردن
delays خیری ایجاد کردن در چیزی
delaying خیری ایجاد کردن در چیزی
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
work out در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
clunks این صدا را ایجاد کردن
clunk این صدا را ایجاد کردن
procreant وابسته به ایجاد کردن یا زادن
obsesses ایجاد عقده روحی کردن
knock about سرو صدا ایجاد کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
twitters صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittering صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
twittered صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
twitter صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
nettles ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
strangulate خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
blow در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
whish : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speeches صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
blows در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
vesiculate حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
plash صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
nettle ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
antediluvian وابسته به پیش از طوفان پیش از طوفان نوح
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
calenture تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
piracy کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
toucan طوفان
toucans طوفان
flooded طوفان
cataclysms طوفان
cataclysm طوفان
flooding طوفان
storming طوفان
flood طوفان
floods طوفان
deluges طوفان
gale طوفان
deluged طوفان
hurricanes طوفان
deluging طوفان
hurricane طوفان
storm طوفان
stormed طوفان
storms طوفان
sandstorms طوفان شن
sandstorm طوفان شن
the stom raged itself out طوفان
deluge طوفان
gales طوفان
tornadoes طوفان پیچنده
adrift دستخوش طوفان
tornados طوفان پیچنده
magnetic strom طوفان مغناطیسی
line storm طوفان مستقیم
hail storm طوفان تگرگ
storm lane گذرگاه طوفان
storm smear پراکندگی طوفان
wester طوفان غربی
thunderstorm طوفان تندری
thunderstorms طوفان تندری
stormproof window پنجره ضد طوفان
rainstorm طوفان باران
cyclones طوفان موسمی
sand storm طوفان ریگ
petrel مرغ طوفان
squalls طوفان باد
mother cary's chicken مرغ طوفان
cyclone طوفان موسمی
hurricanes طوفان دریایی
rainstorms طوفان باران
tornado طوفان پیچنده
weathering طوفان هوا
hurricane طوفان دریایی
squall طوفان باد
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
storm card طوفان نمای دریایی
the storm raved itself out طوفان غریدوغریدتا فرونشست
procellarian جنس مرغ طوفان
storm clcud ابر طوفان دار
ice storm طوفان همراه باتگرگ
northwester طوفان شمال غربی
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
hailstorms طوفان یا رگبار تگرگ
hailstorm طوفان یا رگبار تگرگ
postdiluvian بعد از طوفان نوح
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com