English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (10 milliseconds)
English Persian
sunsets غروب افتاب
cockshut غروب افتاب
Search result with all words
airglow روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
the sun is near setting افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
Other Matches
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
night غروب
gloam غروب
nights غروب
sundown غروب
sunsets غروب
sunset غروب
evening غروب
evenfall غروب
visible setting غروب مرئی
dusk هنگام غروب
vesper ستاره غروب
to go down غروب کردن
theoretical setting غروب نظری
second dog watch پاس غروب
moonset غروب ماه
vesper غروب نمازمغرب
evening naval twilight غروب دریایی
sunset غروب آفتاب
even fall اول غروب
westering غروب کننده
go down غروب کردن
the setting of the sun غروب کردن خورشید
hesper مظهرستاره غروب یازهره
gloaming غروب تاریک و روشن
acronichal فاهر شونده در غروب افولی
acronical فاهر شونده در غروب افولی
dislocate افتاب
dislocates افتاب
dislocating افتاب
subsolar در فل افتاب
photosphere افتاب
patent to the sun افتاب رو
queen's weather افتاب
sunned افتاب
sunning افتاب
sunniest افتاب رو
sun افتاب
sunnier افتاب رو
suns افتاب
sunshine افتاب
sunless بی افتاب
sunny افتاب رو
heliolatrous افتاب پرست
heliograph افتاب نگار
giant circle افتاب شکسته
sun worshipper افتاب پرست
heliologist افتاب شناس
heliophilous افتاب دوست
visard افتاب گردان
visorless بی افتاب گردان
giant swing افتاب یا مهتاب
girasol گل افتاب پرست
girasole گل افتاب پرست
helianthemum افتاب چرخ
weather beaten افتاب زده
helianthemum چرخ افتاب
helianthus گل افتاب گردان
vizor افتاب گردان
heliosis افتاب زدگی
heliotherapy معالجه با افتاب
sunshiny افتاب گیر
solarism افسانههای افتاب
solarization تابش افتاب
sunshine recorder افتاب سنج
sunlike مانند افتاب
sunbath حمام افتاب
sunbaked افتاب پخته
sun worship افتاب پرستی
sun beam پرتو افتاب
sun burn افتاب زدگی
roman candle افتاب مهتاب
sun dried در افتاب خشکانیده
heliotrope گل افتاب پرست
heliotrope افتاب گرای
heliotropism افتاب گرایی
turnsole گل افتاب گردان
sunward سوی افتاب
p of the sun نیش افتاب
p of the sun طلوع افتاب
patent to the sun افتاب گیر
sunup طلوع افتاب
sunstruck افتاب زده
sun struck افتاب زده
dawning طلوع افتاب
sunrise طلوع افتاب
basked افتاب خوردن
streamer تیغ افتاب
sunbeam پرتو افتاب
bask افتاب خوردن
streamers تیغ افتاب
sunstroke افتاب زدگی
sunburn افتاب زدگی
daisy گل افتاب گردان
daisies گل افتاب گردان
dawned طلوع افتاب
dawn طلوع افتاب
basks افتاب خوردن
sunflowers گل افتاب گردان
basking افتاب خوردن
sunshade افتاب گردان
sunshades افتاب گردان
sunflower گل افتاب گردان
sunrises طلوع افتاب
sunshine تابش افتاب
chamaeleon افتاب پرست
sunlight نور افتاب
broiling sun افتاب سوزان
sunshine نور افتاب
sunbeam تیغ افتاب
visors افتاب گردان
dry in the sun خشکاندن در افتاب
visor افتاب گردان
sunbeams پرتو افتاب
sundials شاخص افتاب
german giant swing افتاب شکسته
dawns طلوع افتاب
eclipse of sun افتاب گرفتگی
sunbeams تیغ افتاب
sundial شاخص افتاب
chamaeleontis افتاب پرست
sunbaked حرارت افتاب دیده
basking حمام افتاب گرفتن
basks حمام افتاب گرفتن
sung hat کلاه افتاب گیر
sunshiny منور از نور افتاب
basked حمام افتاب گرفتن
to take the sun افتاب بخود دادن
sunbathe حمام افتاب گرفتن
to sun one self خودرا افتاب دادن
sunbathes حمام افتاب گرفتن
sunbathing حمام افتاب گرفتن
bask حمام افتاب گرفتن
sunbathed حمام افتاب گرفتن
under the sun در جهان در زیر افتاب
sunlit روشن از فروغ افتاب
sun hat کلاه افتاب گیر
sun dial افتاب نما مقنطره
sunbaked در افتاب خشک شده
sunburn افتاب سوخته کردن
side screen چادر افتاب گیر
peep نیش افتاب روزنه
sunflowers گیاه افتاب گرا
peeped نیش افتاب روزنه
solarize درمعرض افتاب قراردادن
peeping نیش افتاب روزنه
solisequous تابع گردش افتاب
peeps نیش افتاب روزنه
insolate در معرض افتاب گذاشتن
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
sunflower گیاه افتاب گرا
suns درمعرض افتاب قرار دادن
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
sun درمعرض افتاب قرار دادن
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
ra خدای افتاب مصریان قدیم
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
heliotropic رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
apollo خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
solarize زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
cosmical برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
tan باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
stockfish ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
sunfast محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
biltong گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com