Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 98 (6 milliseconds)
English	Persian
hyaline cartilage	غضروف شفاف غضروف هیالن
Other Matches
cartilage	غضروف
meniscus	غضروف
sesamoid	غضروف کنجدی
cartilage	غضروف کرجن
fibro cartilage	غضروف لیفی
chondroid	غضروف مانند
chondrotomy	برش غضروف
ensiform	غضروف خنجری
perichondrium	ضریع غضروف
xiphisternum	غضروف خنجری
chondrology	غضروف شناسی
tragus	غضروف جلو گوش
subcartilaginous	واقع در زیر غضروف
sigmoid cartilage	غضروف سینی یا ملتوی
gristle	غضروف نرمه استخوان
ossification of a cartilage	تبدیل غضروف باستخوان
ectochondral	واقع در سطح غضروف
fibro chondritis	اماس غضروف لیفی
fibro chondritis	ورم غضروف لیفی
perichondrium	شامه غضروف پوش
chondrify	تبدیل به غضروف یانرمه استخوان کرد
glassine	نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
transparently	شفاف
diaphanous	شفاف
crystalline	شفاف
perspicuous	شفاف
overlays	شفاف
clear ice	یخ شفاف
glaze ice	یخ شفاف
overlaying	شفاف
transparent	شفاف
hyaline	شفاف
nitid	شفاف
clear	شفاف
transparency	شفاف
clearer	شفاف
lucid	شفاف
transparencies	شفاف
transpicuous	شفاف
overlay	شفاف
crystals	شفاف
translucid	شفاف
crystal	شفاف
clears	شفاف
clearest	شفاف
pellucid	شفاف
sharp image	تصویر شفاف
sharp picture	تصویر شفاف
shellac	لاک شفاف
semigloss	نیمه شفاف
tumbler	لیوان [شفاف]
translucid	شفاف کننده
transparent color	رنگ شفاف
semitransparent	نیمه شفاف
transluscent	نیم شفاف
semitranslucent	نیمه شفاف
clear picture	تصویر شفاف
semiopaque	نیمه شفاف
opaque	غیر شفاف
sleeker	صاف شفاف
clears	شفاف زدودن
black ice	یخ شفاف روی اب
lucidity	شفاف بودن
translucent	نیمه شفاف
clear	شفاف زدودن
clear varnish	لاک شفاف
translucent	نیم شفاف
clearer	شفاف زدودن
clearest	شفاف زدودن
sleek	صاف شفاف
hyaloid	زجاجی شفاف
sleekest	صاف شفاف
amorphous	غیر شفاف
fluoresce	شفاف شدن
elucidate	توضیح دادن شفاف
elucidated	توضیح دادن شفاف
elucidates	توضیح دادن شفاف
elucidating	توضیح دادن شفاف
fluoroscope	صفحه شفاف رادیوسکپی
Cellophane	لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
dioptrics	مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
xerophthalmia	خشک و غیر شفاف شدن ملتحمه چشم
celluloid	لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
iceland spar	کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
map template	صفحه شفاف مخصوص نصب روی نقشه
canopy	پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
canopies	پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
to see through	از بین چیزی مات [غیر شفاف] دیدن
iceneedle	یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
acrylic	پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
Perspex	خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
alabaster	[کربنات کلسیم نیمه شفاف در رنگ های زرد و سفید که اغلب در نورگیر پنجره استفاده می شود.]
rounded	گرد شده شفاف شده
clear	روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer	روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest	روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears	روشن کردن صاف کردن شفاف کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com