Dictiornary-Farsi | غلطک فرمان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
drum controller	غلطک فرمان


Other Matches

ctrl break	در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast	فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march	فرمان قدم رو فرمان پیش
drum	غلطک
drummed	غلطک
cylinders	غلطک
cylinder	غلطک
roller	غلطک
camslide	غلطک
pully	غلطک
rollers	غلطک
guide on me	فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
pilger roll	غلطک زائر
roadwheel	غلطک شنی
drag roll	غلطک کششی
bottom roll	غلطک ماتریسی
dummy roll	غلطک کور
hydraulic roller	غلطک ئیدرولیکی
center disc roll	غلطک دیسکی
vibrating roller	غلطک ارتعاشی
vibrating roller	غلطک لرزان
hand roller	غلطک دستی
guide roller	غلطک راهنما
tamping roller	غلطک لرزاننده
grooved roll	غلطک شیاردار
rolling	غلطک زنی
roller conveyor	غلطک بالابر
roller conveyor	غلطک حمال
adjustment of rools	تنظیم غلطک
idle roll	غلطک کور
backing pawl	غلطک پشت بند
carriers	حامل غلطک حمال
carrier	حامل غلطک حمال
roller	ماشین غلطک زنی
elliptical roller	غلطک بیضی شکل
rollers	ماشین غلطک زنی
back up roll	غلطک پشت بند
sheep foot roller	غلطک پاچه بزی
tandem roller	غلطک وزنی پشت سر هم
backing roll	غلطک پشت بند
roadwheel arm	بازوی غلطک شنی
roller bearing	یاطاقان غلطک دار
tampering	غلطک پاچه بزی
paint roller	غلطک رنگ کاری
straightening roll	غلطک مستقیم کنی
drum miller	دستگاه فرز غلطک گردان
becking mill	غلطک برای افزایش طول
flail tank	تانک غلطک دار ضد مین
road roller	غلطک ویژه جاده صاف کنی
dinner wagon	میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
paint roller mill	غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
roll on roll off	روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
computer controlled machine	دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks	فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval	فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
rolled asphalt	بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
mine sweeper	کشتی مین روب غلطک مین جمع کن
if	فرمان IF
at my command	به فرمان من
worded	فرمان
word	فرمان
assize	فرمان
handlebar	فرمان
steering	فرمان
precepts	فرمان
precept	فرمان
for	فرمان FOR
rescript	فرمان
by order of	فرمان
bugle call	فرمان
firman	فرمان
commanded	فرمان
command	فرمان
MD	فرمان D
MDs	فرمان D
mark time	فرمان در جا
sanction	فرمان
edict	فرمان
Rd	فرمان RD
handle bar	فرمان
ship will adjust	فرمان
indocile	نا فرمان
ordinances	فرمان
ordinance	فرمان
hest	فرمان
institute	فرمان
instituted	فرمان
sanctioned	فرمان
sanctioning	فرمان
charter	فرمان
chartered	فرمان
chartering	فرمان
charters	فرمان
decrees	فرمان
decreeing	فرمان
decreed	فرمان
decree	فرمان
rudder bar	فرمان
edicts	فرمان
sanctions	فرمان
commission	فرمان
commissioning	فرمان
commissions	فرمان
institutes	فرمان
commands	فرمان
pipes	فرمان
insubordinate	نا فرمان
mkdir	فرمان D
controlling	فرمان
control	فرمان
instituting	فرمان
ordinace	فرمان
drives	فرمان
chdir	فرمان CD
commandments	فرمان
commandment	فرمان
controls	فرمان
drive	فرمان
friction feed	تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
servo	فرمان یار
operator command	فرمان متصدی
diskcomp	فرمان DISKCOPY
order arms	فرمان پافنگ
filter command	فرمان FILTER
rudder bar	فرمان هواپیما
modes	فرمان ODE
del	فرمان DEL
officers	فرمان دادن
decretal	فرمان پاپ
mode	فرمان ODE
handle escutcheon	روقفلی فرمان
on the double	فرمان بدو رو
handle bar arm	دسته فرمان
external command	فرمان خارجی
motor vehicle tax	فرمان اتومبیل
external command	فرمان برونی
electronic control	فرمان الکترونیکی
instrument board	تخته فرمان
internal command	فرمان درونی
officer	فرمان دادن
buffers	فرمان BUFFERS
verified	فرمان VERIFY
verifies	فرمان VERIFY
verify	فرمان VERIFY
verifying	فرمان VERIFY
vol	فرمان VOL
control switch	کلید فرمان
repeat range	فرمان برد از نو
backup	فرمان BACKUP
preparatory command	فرمان خبر
power steering	فرمان خودکار
command key	کلید فرمان
channel command	فرمان کانال
command language	زبان فرمان
automatic controller	دستگاه فرمان
attrib	فرمان اتریب
preparatory command	فرمان حاضرباش
radio control	فرمان رادیویی
cls	فرمان CLS
ren	فرمان REN
cease fire	فرمان اتش بس
chcp	فرمان CHCP
regeneration control	فرمان واکنشی
chkdsk	فرمان CHKDSK
rise and shine	فرمان برپا
fire order	فرمان اتش
control system	سیستم فرمان
at or within call	اماده فرمان
at ease	فرمان ازاد
parade rest	فرمان ازاد
god's ordinace	فرمان خدا
control cubicle	ایستگاه فرمان
control electrode	الکترود فرمان
control grid	شبکه فرمان
control lever	اهرم فرمان
control panel	تابلوی فرمان
control pannel	تابلوی فرمان
control ratio	نسبت فرمان
irade	حکم فرمان
commanding	فرمان دهنده
left flank march	فرمان سمت چپ رو
at call	اماده فرمان
command signal	علامت فرمان
command unit	واحد فرمان
control characteristic	مشخصه فرمان
advance march	فرمان پیش
give way	فرمان پاروها با هم
left oblique march	فرمان میل به چپ رو
control circuit	مدار فرمان
control surface	سطح فرمان
steering axle	میله فرمان
operate	فرمان دادن
paths	فرمان PATH