Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 256 (43 milliseconds)
English
Persian
mispronounce
غلط تلفظ کردن
mispronounced
غلط تلفظ کردن
mispronounces
غلط تلفظ کردن
mispronouncing
غلط تلفظ کردن
Search result with all words
lisp
شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisped
شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisping
شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisps
شل وسرزبانی تلفظ کردن
accent
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accentuate
با تکیه تلفظ کردن
accentuated
با تکیه تلفظ کردن
accentuates
با تکیه تلفظ کردن
accentuating
با تکیه تلفظ کردن
enunciate
تلفظ کردن
enunciated
تلفظ کردن
enunciates
تلفظ کردن
enunciating
تلفظ کردن
anglicised
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicises
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicising
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicize
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicized
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicizes
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicizing
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
aspirate
بانفس تلفظ کردن
aspirate
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates
بانفس تلفظ کردن
aspirates
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirating
بانفس تلفظ کردن
aspirating
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
pronounce
تلفظ کردن
pronounces
تلفظ کردن
emphasised
باقوت تلفظ کردن
emphasises
باقوت تلفظ کردن
emphasising
باقوت تلفظ کردن
emphasize
باقوت تلفظ کردن
emphasized
باقوت تلفظ کردن
emphasizes
باقوت تلفظ کردن
emphasizing
باقوت تلفظ کردن
burr
غلیظ تلفظ کردن
burred
غلیظ تلفظ کردن
burring
غلیظ تلفظ کردن
burrs
غلیظ تلفظ کردن
diphthongize
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
enouce
تلفظ کردن افهارکردن
enounce
تلفظ کردن
intonate
با لحن خاصی تلفظ کردن
labiovelar
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
orthoepy
فن درست تلفظ کردن
sibilate
مانندحرف " س " تلفظ کردن
tolay street on
باتکیه تلفظ کردن
velarize
حروف را از کام تلفظ کردن
vocalize
تلفظ کردن تشکیل دادن
Other Matches
spoonerism
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
pronunciations
تلفظ
cacoepy
تلفظ بد
accent
تلفظ
accented
تلفظ
pronunciation
تلفظ
pronouncing
تلفظ
accents
تلفظ
accenting
تلفظ
tunes
لحن تلفظ
lam dacism
تلفظ حرف
mispronounciation
تلفظ نادرست
laissez aller
تلفظ به فرانسه
mispronunciation
تلفظ نادرست
mispronunciations
تلفظ نادرست
mispronunciation
تلفظ غلط
vocalization
تلفظ صوتی
pronounceable
قابل تلفظ
orthoepist
درست تلفظ کن
velarization
تلفظ کامی
mispronunciations
تلفظ غلط
tune
لحن تلفظ
pronouncing
تلفظ دار
aspiration
تلفظ حرف H ازحلق
enunciation
تلفظ واضح و روشن
emphatic
باقوت تلفظ شده
zee
تلفظ امریکایی حرف Z
jaw breaking
دشوار برای تلفظ
zed
تلفظ انگلیسی حرف Z
anglicization
تلفظ یا نوشتن بطرزانگلیسی
cacology
تلفظ یا انشاء غلط
aspirations
تلفظ حرف H ازحلق
intonation
طرز قرائت تلفظ
phonics
تلفظ وهجاهای کلمات
diction
تلفظ واضح و روشن
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
orthoepic
وابسته به تلفظ درست
tonemic
دارای تلفظ مشابه
sigmatismus lateralis
تلفظ کناری حرف " س "
sibilation
تلفظ بشکل حرف " س "
intonations
طرز قرائت تلفظ
well-spoken
دارای تلفظ خوب
well spoken
دارای تلفظ خوب
Your pronunciation is good.
تلفظ شما خوب است.
sigmatismus interdentalis
تلفظ میان دندانی حرف " س "
lenis
دارای تلفظ نرم رقیق
articulation
تلفظ شمرده طرز گفتار
sigmatismus adentalis
تلفظ روی دندانی حرف " س "
phonemics
علم شناسایی تلفظ کلمات وصداها
slobber
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
extends
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
tongue twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
orthoepist
کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
etacism
تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
tongue-twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
slobbering
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
jaw breaker
سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
slobbers
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
phonrtic drill
مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
phonetics
مبحث تلفظ صوتی حرف وکلمات
extend
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
tongue-twisters
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
extending
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
smooth breathing
که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
lection
اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
fortis
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
rough breathing
که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند
slide
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
fricative
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
syllabary
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
slides
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
velarization
تلفظ حرف بوسیله قراردادن زبان برپشت سقف
labialism
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
toneme
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
transliteration
نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
homonym
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
dieresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
palatals
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
interdental consonant
حرف مصمتی که با گذاردن زبان در میان دندانهای بالاو پایین تلفظ میشود
diaeresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
transliterate
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
expend
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
adjusting
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
evaporates
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
expended
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
modulates
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
compensates
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporating
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
refers
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
expending
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expends
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
detaching
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
endorsed
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
to adapt
[to]
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
modulating
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
endorsing
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
modulate
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
endorses
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com