Dictiornary-Farsi | غیبگو از روی سایه مرده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
sciomantic	غیبگو از روی سایه مرده


Other Matches

sciomacy	غیب گویی از روی سایه مرده
keb	میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap	مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
shade	سایه دار کردن سایه افکندن
shades	سایه دار کردن سایه افکندن
shadings	سایه دار کردن سایه افکندن
necromancer	غیبگو
haruspex	غیبگو
seeress	زن غیبگو
seer	غیبگو پیغمبر
seers	غیبگو پیغمبر
pythons	افعی غیبگو
python	افعی غیبگو
dead wool	پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
silhouettes	طرح سایه سایه انداختن
silhouette	طرح سایه سایه انداختن
sibylic	وابسته به زن غیبگو یا ساحره
sibyllic	وابسته به زن غیبگو یا ساحره
half tone screen	صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
sibilline books	کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
vignetting	سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb>	او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
lifeless	مرده
defunct	مرده
at rest	مرده
one-man	یک مرده
one man	یک مرده
hearse	مرده کش
exanimate	مرده
his heart sank	دل مرده شد
low spirited	دل مرده
low-spirited	دل مرده
hearses	مرده کش
in the dust	مرده
vapid	مرده
six feet under <idiom>	مرده
extinct	مرده
deceased	مرده
dead	مرده
shadowed	سایه
shading	سایه
shadings	سایه
sunshades	سایه
umbra	سایه
shade	سایه
shades	سایه
shadows	سایه
umber	سایه
sunshade	سایه
shadowless	بی سایه
shadiness	سایه
thanks to.....	در سایه
umbrage	سایه
cleek	سایه
auspices	سایه
shadow	سایه
shadowing	سایه
deadness	حالت مرده
out of play	توپ مرده
widower	مرد زن مرده
air slaked lime	اهک مرده
death masks	قیافه مرده
death mask	قیافه مرده
ground swell	موج مرده
dull finish	رخده مرده
dull finish	کالیبر مرده
death feigning	مرده نمایی
down with him	مرده باد
death's head	جمجمه مرده
parted	درگذشته مرده
exanimate	دل مرده وبیروح
widowers	مرد زن مرده
playing dead	مرده نمایی
death watch	پاسبان مرده
autopsy	تشریح مرده
dead storage	گنجایش مرده
time lag	زمان مرده
dead load	بار مرده
dead as a d.	بکلی مرده
dead ball	توپ مرده
dead rise	فاصله مرده
dead space	فضای مرده
defunct	مرده درگذشته
time lags	زمان مرده
deadball	توپ مرده
blate	روح مرده
dead volume	حجم مرده
dead time	زمان مرده
cremations	مرده سوزانی
cremation	مرده سوزانی
dead band	نوار مرده
dead storage	حجم مرده
dead soils	خاکهای مرده
dead as a doornail <idiom>	کاملا مرده
necrophobia	مرده هراسی
necrophilia	مرده گرایی
necrophagous	مرده خوار
necrophagous	مرده خور
necromania	مرده پرستی
necrolatry	مرده پرستی
murrain	گوشت مرده
lyke wake	پاسبانی مرده در شب
necropsy	مرده نگری
non productive time	زمان مرده
living corpse	مرده متحرک
slaked lime	اهک مرده اهک مرده
saprophage	مرده خوار
resurrectionist	مرده دزد
resurrection man	مرده دزد
reliquiae	مرده ریگ
pah	مرده شور
death day	سال مرده
autopsies	تشریح مرده
stillbirth	مرده زاد
stillbirths	مرده زاد
swells	موج مرده
swelled	موج مرده
swell	موج مرده
inhumationist	مرده خاک کن
still born	مرده بدنیاامده
morgue	مرده خانه
idle turn	کلاف مرده
idle wire	سیم مرده
morgues	مرده خانه
shadowlike	سایه مانند
silhouette target	سایه هدف
boxed cornice	سایه بان
To cast a shadow.	سایه انداختن
To cast a shadow .	سایه انداختن
somber	سایه دار
adumbration	سایه افکنی
shady [place] <adj.>	سایه دار
umbriferous	سایه افکن
umbrageous [literary] <adj.>	سایه دار
umbrageous	سایه دار
adumbral	سایه افکن
half tone	سایه روشن
shadow play	نمایش سایه ها
to go to the shades	سایه افکندن در
light and shade	سایه روشن
kinema or cin	سایه نما
obtenebrate	سایه افکندن بر
tone	سایه رنگ
drop shadow	سایه برجسته
half shadow	نیم سایه
penumbra	نیم سایه
penumbra	سایه روشن
shader	سایه رنگ زن
bowery	سایه دار
kinephantoscope	سایه نما
shadeless	بدون سایه
sciamachy	جنگ با سایه
ski graphŠetc	سایه نگاری
sciagraphy	سایه نگاری
halation	نیم سایه
overcast	سایه انداختن
shading	سایه اندازی
overshadow	سایه افکندن بر
shadings	سایه انداختن
halftone	سایه رنگ
tinge	سایه رنگ
halftones	سایه رنگ
shaded <adj.>	سایه دار
lighting	سایه روشن
shadowy	سایه مانند
shadings	سایه بان
shades	سایه انداختن
overshadowed	سایه افکندن بر
tones	سایه روشن
shading	سایه زنی
shady	سایه دار
shade	سایه بان
overshadows	سایه افکندن بر
shade	سایه انداختن
shades	سایه بان
overshadowing	سایه افکندن بر
bower	سایه بان
bowers	سایه بان
shadow	شدو سایه
shadowed	شبح سایه
shadowed	شدو سایه
tone	سایه روشن
canopies	سایه بان
shadowing	شدو سایه
shadows	شبح سایه
shadows	شدو سایه
tinges	سایه رنگ
shadowy	سایه افکن
shadowy <adj.>	سایه دار
sombre	سایه دار
hatching	سایه زنی
shadowing	شبح سایه
umber	سایه انداختن
canopy	سایه بان
shadow	شبح سایه
necromimesis	خود مرده انگاری
inheritance	مرده ریگ وراثت