Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
scatter around
<idiom>
غیرمحتاطانه درجاهای مختلف گذاشتن
Other Matches
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
charted
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
systems analysis
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
selectable
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
fdm
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
heterogeneous network
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
paint program
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocating
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functioned
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
buses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous
مختلف الجنس و مختلف النوع
profiling
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
highways
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
miscellaneous
مختلف
off
مختلف
discrepant
مختلف
sundry
مختلف
dissimilar
مختلف
variegated
مختلف
divergent
مختلف
disparate
مختلف
diverse
مختلف
various
مختلف
varying
مختلف
variant
گوناگون مختلف
several
جدا مختلف
polyphyletic
از نژادهای مختلف
polyphyletic
مختلف الاجداد
asynchronous
مختلف الزمان
half caste
ازنژاد مختلف
miscellaneous works
کارهای مختلف
variously
بطور مختلف
two discrepant stories
دو حکایت مختلف
half breed
از نژاد مختلف
variate
مختلف کردن
diversely
به اشکال مختلف
heterochromatic
مختلف اللون
diverse
مختلف مخالف
miscellanist
نویسنده مطالب مختلف
team tennis
بازیهای مختلف تنیس
The various strata of society.
طبقات مختلف اجتماع
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
disjunctive
دارای دو شق مختلف فصلی
diversiform
دارای اشکال مختلف
heterochromatic
دارای رنگهای مختلف
intercollegiate
بین کالجهای مختلف
variform
گوناگون مختلف الشکل
interrace
بین نژادهای مختلف
varisized
دارای اندازههای مختلف
interracial
بین نژادهای مختلف
various books
کتابهای گوناگون یا مختلف
play off
<idiom>
رفتار مختلف با اشخاص
process
مراحل مختلف چیزی
eccentric
مختلف المرکز بودن
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
processes
مراحل مختلف چیزی
rank and file
شئون مختلف نظامی
multifarious
دارای انواع مختلف
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
plug
ورودی که به وسایل مختلف
holdall
جعبه اسبابهای مختلف
holdalls
جعبه اسبابهای مختلف
stock market
بورس کالاهای مختلف
international
مربوط به کشورهای مختلف
internationals
مربوط به کشورهای مختلف
eccentrics
مختلف المرکز بودن
stock markets
بورس کالاهای مختلف
stages
مراحل مختلف یک موشک
run around
<idiom>
گردش درمناطق مختلف
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
stage
مراحل مختلف یک موشک
syncretic
تلفیق کننده عقاید مختلف
polytechnical
وابسته به علوم عملی مختلف
bytes
کامپیوتر با طول کلمه مختلف
gathered
دریافت داده از منابع مختلف
gather
دریافت داده از منابع مختلف
homonymous
دارای دویاچند معنی مختلف
byte
کامپیوتر با طول کلمه مختلف
figure skate
اسکیت با انجام حرکات مختلف
interbreed
نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
caste
طبقات مختلف مردم هند
castes
طبقات مختلف مردم هند
catamaran
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
allomorph
تصاریف مختلف کلمه یا فعل
catamarans
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
outcross
امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
polygenesis
پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
multi rate meter
کنتور با چند نرخ مختلف
general purpose machine
دستگاه برای اهداف مختلف
adapter
دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
middling
اجناس مختلف از درجه متوسط
interstate
بین ایالتها وکشورهای مختلف
interstates
بین ایالتها وکشورهای مختلف
cat's cradle
ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
walleyed
انواع مختلف اردک ماهی
walleye
انواع مختلف اردک ماهی
blocky
پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
stochastic
دارای تغییردر مواقع مختلف
polytechnics
وابسته به علوم عملی مختلف
interdisciplinary
مربوط به رشتههای مختلف علمی
FTAM
بین سیستمهای کامپیوتری مختلف
fun house
محل سرگرمی وتفریحات مختلف
bipolar
تراترسیتور با سه لایه مختلف به صورت -p -n p یا -n -p n
polytechnic
وابسته به علوم عملی مختلف
package
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
all purpose machine
دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
country file
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
playback rate scale factor
صوتی که با نرخ مختلف اجرا میشود
intermarriage
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
teratoma
تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
polytechnical
وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
circuit training
انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
proteus
خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
packages
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
separate opinion
رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
sprint relay
مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
point
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
packaged
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
page
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
paged
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
eurybathic
قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
polytechnics
وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
beef cuts
قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
inequilateral
دارای پهلوهای نابربر مختلف الاضلاع
variance
اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
families
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
family
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
whistle stop
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
pantheon
معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
whistle-stop
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
masking
عمل انتخاب بیتهای مختلف در کلمه
pages
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
halftone
عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
halftones
عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
pantheons
معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
multiplex
داده و سیگنال کنترل در رزمانهای مختلف
polytechnic
وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
topology
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
collection
عمل دریافت داده از منابع مختلف
collections
عمل دریافت داده از منابع مختلف
variations of temperature
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
pleomorphic
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
collage
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
toured
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
tour
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
bussing
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
intermarrying
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
busses
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussed
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
buses
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
parquetry
منبت کاری فرش کف اطاق با چوبهای مختلف
self-
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
transistors
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
interfaith
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
interrogation
ال برای انتخاب رکوردها یا دادههای مختلف فایل
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi platform
که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
portable
که روی کامپیوترهای مختلف قابل استفاده اند
cankerworm
نوزاد مختلف حشراتی که افت گیاهان اند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com