Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (9 milliseconds)
English
Persian
private
غیر دولتی
privates
غیر دولتی
Search result with all words
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
state
دولتی حالت
state
دولتی
state-
دولتی حالت
state-
دولتی
stated
دولتی حالت
stated
دولتی
states
دولتی حالت
states
دولتی
stating
دولتی حالت
stating
دولتی
pluralism
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
civil servant
مستخدم دولتی
civil servants
مستخدم دولتی
arms
نشان دولتی نیرو
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
welfare state
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
safe conduct
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
emission
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
notification
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
grant
کمک دولتی اعانه
granted
کمک دولتی اعانه
grants
کمک دولتی اعانه
fund
تنخواه قرضه دولتی سهام
funded
تنخواه قرضه دولتی سهام
bureaucracies
مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy
مجموع گماشتگان دولتی
bureaucrat
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
dole
کمک هزینه دولتی به بیکاران
public schools
مدارس دولتی
public sector
بخش دولتی
governmental
دولتی
security
گرو سهام قرضه دولتی
barratry
خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
bill of oredit
اوراق قرضه دولتی
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
civil services
خدمات دولتی
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
crown debt
طلب دولتی بستانکاری دولتی
debenture
حواله دولتی
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
economic unit
موسسه دولتی و ...
etatism
سوسیالیزم دولتی
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
floater
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
fund holder
دارنده سهام قرضه دولتی
government bonds
اوراق قرضه دولتی
government broadcasting
پخش برنامههای دولتی
government control
نظارت دولتی
government control
کنترل دولتی
government departments
دوایر دولتی
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
government officials
مامورین دولتی
public servants
مامورین دولتی
government owned industries
صنایع دولتی
government property
مال دولتی
government regulation
مقررات دولتی
government sector
بخش دولتی
government securities
اوراق بهادار دولتی
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
guild socialism
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
iranian state railways
راه اهن دولتی ایران
lycee l
دبیرستان دولتی درفرانسه
make a diplomatic representation
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
nationalized industries
صنایع دولتی
order in council
تصویب نامه دولتی
political circles
دوایر دولتی
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
public assistance
کمکهای دولتی
public domain
خالصه دولتی
public institutions
نهادهای دولتی
public monopoly
انحصار دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
public service
استخدام دولتی
public ship
ناو دولتی
public ship
کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
quasi public
نیمه دولتی
quasi public company
شرکت نیمه دولتی
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
spoils system
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
state enterprise
مالکیت دولتی
state enterprise
بنگاه دولتی
state bank
بانک دولتی
state college
دانشکده دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
Other Matches
the funds
قرضه دولتی سهام وام دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
belonging to the state
<adj.>
دولتی
governmental
<adj.>
دولتی
public ownership
خالصه دولتی
public domain
خالصه دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
public domain
مالکیت دولتی
state university
دانشگاه دولتی
state socialism
سوسیالیسم دولتی
government office
اداره دولتی
the funds
وام دولتی
state prison
زندان دولتی
state planning
برنامه ریزی دولتی
privatises
غیر دولتی کردن
privatization
غیر دولتی کردن
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatizing
غیر دولتی کردن
privatizes
غیر دولتی کردن
privatized
غیر دولتی کردن
privatising
غیر دولتی کردن
privatize
غیر دولتی کردن
privatised
غیر دولتی کردن
The subsidy will be phased out next year.
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
transportation in kind
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com