Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (1 milliseconds)
English
Persian
inadvertence
غیر عمدی عدم تعمد
Other Matches
deliberated
تعمد کردن
deliberating
تعمد کردن
deliberate
تعمد کردن
inadvertence or tency
عدم تعمد
intentions
عمد تعمد
deliberates
تعمد کردن
intention
عمد تعمد
witting
تعمد قصدی
designs
قصد کردن تعمد
design
قصد کردن تعمد
premeditated
عمدی
deliberating
عمدی
autonomic
عمدی
advertency
عمدی
aforethought
عمدی
intentional
عمدی
deliberated
عمدی
deliberates
عمدی
wilfull
عمدی
prepense
عمدی
deliberate
عمدی
intentional foal
خطای عمدی
sabotaged
خرابکاری عمدی
sabotage
خرابکاری عمدی
intentional movement
حرکت عمدی
willful misconduct
زیان عمدی
reflation
تورم عمدی
inadvertent
غیر عمدی
sabotages
خرابکاری عمدی
sabotaging
خرابکاری عمدی
willful misconduct
خسارت عمدی
unitentional
غیر عمدی
malice a
خیانت عمدی
voluntary act
فعل عمدی
wilful murder
قتل عمدی
cheap shot
خشونت عمدی
wilfull murder
قتل عمدی
intentional handball
هند عمدی
studied
دانسته عمدی
lemons
باخت عمدی
murdering
قتل عمدی
murders
قتل عمدی
murdered
قتل عمدی
tank
باخت عمدی
murder
قتل عمدی
lemon
باخت عمدی
dump
باخت عمدی
d.sin
گناه بزرگ عمدی
by accident or d.
بطور اتفاقی یا عمدی
invlountary act
فعل غیر عمدی
homicide by misadventure
قتل غیر عمدی
sand bag
سستی عمدی در تمرین
setting on fire
اتش زدن عمدی
vertical parity check
مقابله توان عمدی
was that intended?
ایا ان عمدی بود
casually
بطور غیر عمدی
arson
اتش زدن عمدی
arson
ایجاد حریق عمدی
involuntarily
بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
deliberates
عمدا انجام دادن عمدی
deliberated
عمدا انجام دادن عمدی
deliberate
عمدا انجام دادن عمدی
deliberating
عمدا انجام دادن عمدی
hack
لگد زدن عمدی دررگبی
hacked
لگد زدن عمدی دررگبی
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
miscarriages
سقط جنین غیر عمدی
miscarriage
سقط جنین غیر عمدی
hacks
لگد زدن عمدی دررگبی
inadvertenly
بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
dusters
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
voluntary
عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
draw play
ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
arson
تولید حریق عمدی در مال غیر
unitentionally
ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
duster
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
match penalty
خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
destruct
خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
barratry
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
allowance
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowances
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
throws
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
columnar and trabeated
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
safety
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
kamikaze
ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com