English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English Persian
peremptory غیر قابل انکار
Search result with all words
conclusive or irrebuttable presumption فرض قانونی غیر قابل انکار
deniable قابل انکار
irrefragable غیر قابل انکار و تکذیب
rebuttable presumption فرض قانونی قابل انکار
Other Matches
denial انکار
denials انکار
recantation انکار
repudiation انکار
gainsaid انکار
gainsay انکار
gainsaying انکار
abjuration انکار
gainsays انکار
disavow انکار
disavowed انکار
disavowing انکار
disavows انکار
retractaion انکار
disclamation انکار
contradictions انکار
disproval انکار
contradiction انکار
disaffirmation انکار
disavowal انکار
denegation انکار
negation انکار
abnegation انکار رد
renege انکار کردن
gainsayer انکار کننده
self-denial انکار خویشتن
deny انکار کردن
disaffirm انکار کردن
self-denial انکار نفس
denying انکار کردن
denier انکار کننده
denies انکار کردن
denied انکار کردن
forswore انکار کرد
abnegate انکار کردن
forswearing انکار کردن
forswear انکار کردن
self abnegation انکار نفس
self renunciation انکار نفس
self denial انکار نفس
undeniable انکار ناپذیر
forswears انکار کردن
undeniably انکار ناپذیر
back-pedals انکار کردن
back-pedalling انکار کردن
back-pedalled انکار کردن
back-pedal انکار کردن
retractable انکار پذیر
palinode صنعت انکار
unchallenged انکار ناپذیر
reneges انکار کردن
repudiates انکار کردن
recanting انکار کردن
recanted انکار کردن
recant انکار کردن
irrefutability انکار ناپذیری
gainsays انکار کردن
renounce انکار کردن
gainsaying انکار کردن
renounced انکار کردن
gainsay انکار کردن
repudiating انکار کردن
repudiate انکار کردن
recants انکار کردن
renounces انکار کردن
reneging انکار کردن
disclaims انکار کردن
disclaiming انکار کردن
disclaimed انکار کردن
disclaim انکار کردن
reneged انکار کردن
gainsaid انکار کردن
irrefutable انکار ناپذیر
renouncing انکار کردن
forswearing باسوگند انکار کردن
negative رد یا تکذیب یا انکار کردن
negatives رد یا تکذیب یا انکار کردن
forswear باسوگند انکار کردن
forswears باسوگند انکار کردن
renunciative ناشی از انکار نفس
renunciatory ناشی از انکار نفس
atheism انکار وجود خدا
atheistic وابسته به انکار خدا
denies انکار یا حاشا کردن
deny انکار یا حاشا کردن
denied انکار یا حاشا کردن
negatory مبنی بر نفی یا انکار
negation of statement انکار یا تکذیب گفتهای
denying انکار یا حاشا کردن
he has a good mind که انکار را انجام دهد
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
self abnegating انکار کننده نفس خود
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
how nicely he did it چقدرخوب انکار را انجام داد
owning to his i. to do that نظر به عجزاواز کردن انکار
disparaged انکار فضیلت چیزی راکردن
disparage انکار فضیلت چیزی راکردن
disparages انکار فضیلت چیزی راکردن
estoppel عدم امکان انکار پس از اقرار
to make [deny] an allegation تهمتی زدن [ را انکار کردن]
issue of fact نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
there is no p of doing it کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
estopel عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
estoppel اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable قابل وصول قابل تفریق
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
sensible قابل درک قابل رویت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presumable قابل استنباط قابل استفاده
observable قابل مشاهده قابل گفتن
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
forsakes رها کردن انکار کردن
forsake رها کردن انکار کردن
forsaking رها کردن انکار کردن
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable قابل
thorough paced قابل
incapable نا قابل
sensible قابل حس
acceptor قابل
apt قابل
ablest قابل
qualified قابل
abler قابل
soluble قابل حل
dissoluble قابل حل
solvable قابل حل
good قابل
able قابل
evocable قابل احضار
diffusible قابل انتشار
dilatable قابل اتساع
exactable قابل تحمیل
detonatable قابل انفجار
erectile قابل نعوظ
inventible قابل اختراع
diminishable قابل کاستن
evaporable قابل تبخیر
distributable قابل توزیع
distillable قابل تقطیر
disputable قابل بحث
displaceable قابل تغییر
dislikeable قابل تنفر
dislikable قابل تنفر
discoverable قابل کشف
discussible قابل بحث
discussable قابل بحث
discriminable قابل تمیز
dividable قابل تقسیم
dubitable قابل تردید
dirigible قابل هدایت
inventible قابل جعل
erodible قابل فرسایش
erodible قابل سایش
eradicable قابل استیصال
enforcible قابل اجرا
eludible قابل گریز
effaceable قابل زدودن
effable قابل تغییر
discountable قابل کسر
fit to eat قابل خوردن
fracturable قابل انکسار
fungible قابل تعویض
fusil قابل ذوب
fusile قابل ذوب
gasifiable قابل تبخیرgasworks
generable قابل تعمیم
generable قابل تولید
get at able قابل حصول
fracturable قابل شکست
fortifiable قابل استحکام
fixed format قابل ثابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com