English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (14 milliseconds)
English Persian
irrefutable غیر قابل تکذیب
Search result with all words
contradictable قابل تکذیب
deniable قابل تکذیب
impugnable رد کردنی قابل تکذیب
irrefragable غیر قابل انکار و تکذیب
Other Matches
contradictions تکذیب
contradiction تکذیب
disproval تکذیب
denials تکذیب
disproof تکذیب
refutation تکذیب
denial تکذیب
impugnation تکذیب
impugnment رد تکذیب
rebutment تکذیب
confutation تکذیب
disaffirmation تکذیب
falsification تکذیب
rebuttals تکذیب
rebuttal تکذیب
refutal تکذیب
refuting تکذیب کردن
contradicts تکذیب کردن
impugn تکذیب کردن
rebutted تکذیب کردن
refuted تکذیب کردن
traverse of an indictment تکذیب کیفرخواست
rebut تکذیب کردن
disproves تکذیب کردن
refutes تکذیب کردن
disproved تکذیب کردن
disprove تکذیب کردن
disproving تکذیب کردن
refutable تکذیب پذیر
rebutting تکذیب کردن
refute تکذیب کردن
rebuts تکذیب کردن
contradicted تکذیب کردن
confutation مورد تکذیب
denies تکذیب کردن
denied تکذیب کردن
elenchus تکذیب قیاسی
elench تکذیب منطقی
contradictor تکذیب کننده
unanswerable تکذیب ناپذیر
deny تکذیب کردن
rebutter تکذیب کننده
impugns تکذیب کردن
impugned تکذیب کردن
irrefutable غیرقابل تکذیب
irrefutable تکذیب ناپذیر
contradict تکذیب کردن
impugning تکذیب کردن
denying تکذیب کردن
d. of a statement تکذیب گفته ایی
negation of statement انکار یا تکذیب گفتهای
traverse تکذیب کردن دعوی
traversed تکذیب کردن دعوی
traverses تکذیب کردن دعوی
traversing تکذیب کردن دعوی
unansweable بی جواب تکذیب ناپذیر
negatives رد یا تکذیب یا انکار کردن
negative رد یا تکذیب یا انکار کردن
impugn مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
recant گفته خود را تکذیب کردن
redargue متهم ساختن تکذیب کردن
recanting گفته خود را تکذیب کردن
recants گفته خود را تکذیب کردن
recanted گفته خود را تکذیب کردن
refutatory تکذیب کننده متضمن جواب رد
impugning مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
impugned مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
refutative تکذیب کننده متضمن جواب رد
impugns مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
non commital از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
negationist کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
estopel عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
China denies militarizing South China Sea. چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
combustible قابل سوزش قابل تراکم
adducible قابل اضهار قابل ارائه
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presentable قابل معرفی قابل ارائه
observable قابل مشاهده قابل گفتن
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
achievable قابل وصول قابل تفریق
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
sensible قابل درک قابل رویت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presumable قابل استنباط قابل استفاده
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
assoil رد کردن تکذیب کردن
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble قابل حل
qualified قابل
sensible قابل حس
dissoluble قابل حل
incapable نا قابل
good قابل
solvable قابل حل
capable قابل
acceptor قابل
thorough paced قابل
able قابل
ablest قابل
apt قابل
abler قابل
transmutative قابل تغییر
dubitable قابل تردید
arguably قابل بحث
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
discountable قابل کسر
diffusible قابل انتشار
variative قابل تغییر
discussible قابل بحث
dislikeable قابل تنفر
discoverable قابل کشف
pregnable قابل ابستنی
prescriptible قابل تجویز
detonable قابل انفجار
detonatable قابل انفجار
transmissive قابل انتقال
transmittable قابل پراکنی
transmutable قابل تبدیل
separable قابل تفکیک
transmutative قابل تبدیل
discussable قابل بحث
discriminable قابل تمیز
vaporizable قابل تبخیر
dirigible قابل هدایت
dilatable قابل اتساع
drinkable قابل اشامیدن
disputable قابل بحث
negotiates قابل انتقال
negotiating قابل انتقال
diminishable قابل کاستن
traversable قابل عبور
knowable قابل دانستن
eligible قابل انتخاب
displaceable قابل تغییر
unifiable قابل اتحاد
observable قابل مراعات
dislikable قابل تنفر
distillable قابل تقطیر
trig قابل اعتماد
producible قابل تولید
preventable قابل جلوگیری
treatable قابل بحث
treatable قابل درمان
negotiate قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
preventible قابل جلوگیری
transportable قابل حمل
utilizable <adj.> قابل مصرف
dividable قابل تقسیم
distributable قابل توزیع
unifiable قابل هم رنگی
predicable قابل اسناد
exchangeable قابل مبادله
vulnerable قابل حمله
comprehensible قابل درک
intelligible قابل درک
intelligible قابل فهم
expansile قابل انبساط
expellable قابل اخراج
expessible قابل بیان
expessible قابل فهماندن
explainable قابل شرح
extensible قابل تمدید
extensile قابل بسط
extensile قابل کشش
extensile قابل تعمیم
objectionable قابل اعتراض
handier قابل استفاده
admissible قابل قبول
excludable قابل استثناء
executable قابل اجرا
distinct قابل تشخیص
discernible قابل تشخیص
discernible قابل تمیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com