Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
gastight	غیر قابل نفوذ در مقابل گاز عایق گاز
Other Matches
soil shear strength	قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
permeable	قابل نفوذ
exorable	قابل تحریک در مقابل التماس
impermeable	غیر قابل نفوذ اب
thermosetting	قابل سفت شدن در مقابل حرارت
hard nut to crack <idiom>	شخص غیر قابل نفوذ
smoke proof	غیر قابل نفوذ دود
impervious	تاثر ناپذیر غیر قابل نفوذ
acoustic screen	تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
senses	روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed	روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense	روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
freeboard deck	عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
puddle	ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles	ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
insulation	عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
exchangeable	درایو دیسک با پوش قابل حرکت . در مقابل دیسک ثابت
covenant real	شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
insulators	عایق کننده روکش عایق
insulators	جسم عایق ماده عایق
insulator	جسم عایق ماده عایق
insulator	عایق کننده روکش عایق
insulated instrument transformer	ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
penetration	نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust	نفوذ اولیه نفوذ اصلی
insulation strength	استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
insulation testing apparatus	دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
ballistics of penetration	شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
radiolucency	درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
cloggy	عایق
insulant	عایق
insulation	عایق
dielectric	عایق
detent	عایق
drag chain	عایق
floor insulator	عایق کف
pawl	عایق
insulators	عایق
waterproof	عایق اب
waterproofed	عایق اب
waterproofs	عایق اب
non conductor	عایق
insulator	عایق
impediments	عایق
impediment	عایق
insulates	عایق کردن
insulates	عایق سازی
non conducting	عایق گرما
fish paper	عایق کاغذی
rainproof	عایق باران
brakes	عایق مانع
insulative	عایق کردن
braking	عایق مانع
insulating	عایق کردن
insulating	عایق سازی
insulated plier	انبر عایق
insulation testing apparatus	عایق سنج
mica dielectric	عایق میکا
non conducting	عایق برق
rachet	گیره عایق
weatherproof	عایق هوا
resistance	عایق مقاومت
insulate	عایق سازی
cleat	عایق انگلیسی
obstruction	مانع عایق
obstructions	مانع عایق
circular loom	نای عایق
insulation	عایق گذاری
insulate	عایق کردن
laggin	عایق بندی
insulated	عایق دار
insulation	عایق کاری
battery insulator	عایق باتری
brake	عایق مانع
insulating material	جسم عایق
sound insulation	عایق صدا
adiabatic	عایق گرما
insulating material	مواد عایق
insulating material	ماده عایق
insulating compound	مواد عایق
insulating cement	سیمان عایق
insulating bushing	بوش عایق
drag hook	قلاب عایق
insulated layer	لایه عایق
insulated wire	سیم عایق
dielectric isolation	جداسازی با عایق
insulated wall	دیواره عایق
insulating varnish	لعاب عایق
insulation board	صفحه عایق
soundproof	عایق صدا
braked	عایق مانع
electrical insulator	عایق الکتریکی
ideal dielectric	عایق کامل
insulated tongs	انبر عایق
wall insulator	عایق دیوار
insulant	ماده عایق
slot insulation	عایق شیار
insulate	با عایق مجزا کردن
insulated bearing	یاطاقان عایق شده
insulation fault	نقص عایق کاری
form insulation	عایق کاری قالب
to deaden a wall	عایق کردن دیوار
electrical insulation	عایق سازی الکتریکی
to deafen a wall	عایق کردن دیوار
isolate	عایق دار کردن
heat insulation	عایق کاری حرارتی
acoustic ceiling	سقف عایق پوش
mess kit	فرف عایق غذاخوری
weatherbeater <adj.>	عایق رطوبتی، آب بند
utilidor	لوله عایق کننده
acoustical sound enclosure	محفظه عایق صوتی
isolating	عایق دار کردن
insulates	با عایق مجزا کردن
isolates	عایق دار کردن
insulating	با عایق مجزا کردن
insulating brick	اجر عایق بندی
insulated conduit tube	لوله عایق شده
insulated gate field effect transistor	ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
insulated intermediate layer	لایه میانی عایق
insulating asphalt	اسفالت عایق بندی
insulation loss	تلف عایق بندی
flameproof	عایق شعله ضد اتش
insulation voltage	ولتاژ عایق بندی
insulation breakdown test	ازمایش شکست عایق
insulation resistance	مقاومت عایق بندی
insulation of concrete	عایق کاری بتن
lead in insulator	عایق سیم انتن
insulated cable	کابل عایق شده
insulation class	کلاس عایق بندی
tightening material	مواد عایق کننده
damper	عایق تعدیل کننده
insulation defect	نقص عایق بندی
thermal insulation	عایق کاری گرمایشی
insulated conductor	هادی عایق شده
insulation fault	نقص عایق بندی
insulation protection	حفافت عایق بندی
winding insulation	عایق بندی سیم پیچی
storm door	درب عایق هوای توفانی
ferroxcube	مواد مغناطیسی عایق غیرفلزی
post-insulated connection	پس از پیوند عایق دار شده
insulated bearing housing	پوسته یاطاقان عایق شده
clothing	عایق بندی روکش کشیدن
dewar	محفظه عایق حرارتی با دوجداره
insulation	روپوش کشی عایق کردن
insulation tester	دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation power factor	ضریب قدرت عایق بندی
insulation indicator	دستگاه ازمایش عایق بندی
asbestos mica	عایق پنبه نسوز و میکا
bushing	عایق غلاف حیله گردان
insulated cable	کابل عایق بندی شده
in the front <adv.>	در مقابل
opposites	مقابل
at the front <adv.>	در مقابل
at the fore <adv.>	در مقابل
anti	در مقابل
in front <adv.>	در مقابل
fore <adv.>	در مقابل
as opposed to	در مقابل
as compared to	در مقابل
vis a vis	مقابل
versus	در مقابل
vis-a-vis	مقابل
opposite	مقابل
at front <adv.>	در مقابل
in consideration of	در مقابل
opposed	مقابل
titles	مقابل
versus prep	در مقابل
title	مقابل
quad	سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
cold plug	شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
ratchets	گیره عایق چرخ ضامن دار
ratchet	[گیره عایق چرخ ضامن دار]
quads	سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
insulation shielding	زره پوش کردن عایق بندی
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
obverse	طرف مقابل
counterweight	وزنه مقابل
inverse	برعکس مقابل
respondents	طرف مقابل
respondent	طرف مقابل
counterweights	وزنه مقابل
opposed piston engine	موتورپیستون مقابل
on payment	در مقابل وجه
contralateral muscles	عضلات مقابل
water resistance	مقاومت در مقابل اب
dead against	درست مقابل
orientated	هدف مقابل
point blank	مقابل هدف
from opposite directions	از دو طرف مقابل
off	مقابل عازم
anti thesis	وضع مقابل
counterparts	نقطه مقابل
counterpart	نقطه مقابل
point-blank	مقابل هدف
alternative hypothesis	فرضیه مقابل
counter weight	وزنه مقابل
opposite the house	مقابل خانه
counterpoint	نقطه مقابل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com