English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (8 milliseconds)
English Persian
out غیر متداول
out- غیر متداول
outed غیر متداول
old-fashioned غیر متداول
bookish غیر متداول
out of fashion غیر متداول
Search result with all words
uncommon غیر متداول غیرمعمول
uncommonly غیر متداول غیرمعمول
current معاصر متداول
currents معاصر متداول
raunchier پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchiest پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchy پست تر از استاندارد یا میزان متداول
frequently صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dressier متداول لباس دوست
dressiest متداول لباس دوست
dressy متداول لباس دوست
general متداول
generals متداول
led یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
microfiche سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات
microfiches سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات
prevalent متداول
tradition روایت متداول
usual متداول
prevailing عمومی متداول
ruling حکمرانی متداول
rulings حکمرانی متداول
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
up to date متداول
up-to-date متداول
standard متداول
standards متداول
ordinary متداول
conventional متداول
propriety قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
demotic متداول
vogue متداول
style سبک متداول
style میله متداول شدن
styled سبک متداول
styled میله متداول شدن
styles سبک متداول
styles میله متداول شدن
styling سبک متداول
styling میله متداول شدن
common business oreinted language زبان با گرایش متداول تجاری
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
dual in line package بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
enchorial متداول
epidemical عام متداول
grow rife فراوان یا متداول شدن
in fashion متداول
in vogue متداول
mean square deviation میزان انحراف متداول
once famous belief عقیدهای که یک وقت متداول بود
quite the thing متداول
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
to grow up متداول شدن
unwritten law رسم متداول
verism رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
world wide مشهور جهان متداول درهمه جا
a la mode متداول
received متداول
in line <idiom> با محدودیت متداول
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com