Total search result: 204 (23 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
span |
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر |
spanned |
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر |
spanning |
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر |
spans |
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر |
|
|
Other Matches |
|
pockets |
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ |
pocket |
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ |
trap |
فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش |
bridged |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
bridges |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
bridge |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
hole |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holing |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holes |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holed |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
away |
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند |
duckpin |
بولینگ با گویهای کوچک بی سوراخ |
candlepins |
بازی بولینگ با گویهای کوچک بی سوراخ |
hole center distance |
فاصله مرکز سوراخ |
to pink out leather |
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن |
blind hole |
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود |
sleepers |
میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود |
sleeper |
میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود |
chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
chip |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
double wood |
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر |
conversion |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
conversions |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
mixers |
انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر |
mixer |
انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر |
scratches |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
scratched |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
scratching |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
scratch |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
invitations |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
invitation |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
christmass tree |
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد |
lift |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
lifted |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
lifting |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
lifts |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
stopping sight distance |
فاصله دید برای ایست |
interregnum |
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر |
interregnums |
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر |
interregna |
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر |
near collision |
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما |
putt |
ضربه برای انداختن به سوراخ |
putts |
ضربه برای انداختن به سوراخ |
putted |
ضربه برای انداختن به سوراخ |
burdended |
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور |
HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
outsource |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
pinhole |
سوراخ کردن برای گوشی یاز |
holeable |
گوی اسان برای به سوراخ انداختن |
arresting gear |
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم |
exchange zone |
فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب |
night chair |
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب |
bottoming tap |
وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور |
night stool |
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب |
concrete coring drill |
مته برای سوراخ کردن هسته بتن |
align |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
aligned |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
aligning |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
aligns |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
x punch |
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی |
X distance |
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی |
reperforator |
ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال |
billiard point |
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن |
perspectives |
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله |
perspective |
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله |
inning |
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ |
veto |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
vetoed |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
vetoes |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
vetoing |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
MIP mapping |
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده |
bend allowance |
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین |
vacation sittings |
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود |
flippy |
دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود |
notification |
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود |
sectors |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
sector |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
edge |
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده |
edges |
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده |
to have done |
برای کسی [دیگر] انجام دادن |
sag |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
other things being equal |
اگر برای چیزهای دیگر نباشد |
sagged |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
sags |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
bottoming reamer |
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها |
angle drill |
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد |
stand off |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
stand-off |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
stand-offs |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
single space |
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن |
following distance |
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها |
cross assembler |
ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر |
raise a fuss <idiom> |
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر |
with fingers interlocked |
با انگشتان در هم افتاده |
hirake |
مفصلهای انگشتان |
palicoot |
نوک انگشتان پا |
pyon son keut |
نوک انگشتان |
yohan nukite |
ضربه با انگشتان |
point blank range |
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف |
wordprocessing |
شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر |
metacompilation |
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود |
interdigital |
واقع در میان انگشتان |
finger dexterity test |
ازمون چالاکی انگشتان |
presses |
فشار دادن با انگشتان |
interdigitate |
واقع در میان انگشتان |
press |
فشار دادن با انگشتان |
motherboard |
که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است |
bridge |
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر |
telephoned |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
decoy |
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر |
references |
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر |
bridges |
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر |
telephone |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
telephoning |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
rain check <idiom> |
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر |
decoyed |
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر |
telephones |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
decoys |
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر |
decoying |
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر |
bridged |
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر |
reference |
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر |
gimbals |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
pilot engine |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
I'm doing it on my own account, not for anyone else. |
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر. |
front de liberation national |
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر |
interval |
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان |
cat's cradle |
ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان |
toho |
اعضای انگشتان نشانه و شست |
athlete's foot |
ترک خوردن بین انگشتان پا |
athlete's foot |
نوعی مرض قارچی انگشتان |
center |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centers |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centre |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centred |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centered |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
clair-voie |
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.] |
nomograph |
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است |
nomogram |
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است |
gimbal ring |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
bypasses |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
bypassing |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
bypass |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
entrymate |
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی |
bypassed |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
dilly bag |
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه |
touch |
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان |
touches |
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان |
port a punch card |
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود |
choke bore |
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد |
saved |
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر |
unattended operation |
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند |
input/output |
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است |
save |
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر |
saves |
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر |
ribbon |
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح |
ribbons |
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح |
reverse |
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید. |
reversing |
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید. |
reverses |
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید. |
reversed |
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید. |
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. |
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند. |
conversion |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
conversions |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
spacer |
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست |
keilo |
ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده |
offsets |
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود |
tristimulus values |
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند |
sight |
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید |
sights |
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید |
float stone |
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ |
perforation |
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ |
fenestration |
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست |
cancellate |
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن |
public |
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند |
else rule |
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود |
spaces |
فاصله دادن فاصله داشتن |
space |
فاصله دادن فاصله داشتن |
baseband transmission |
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه |
collision parameter |
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
notification message |
پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود |
alleys |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
alley |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
alleyways |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
Can count on the fingers of one hand <idiom> |
رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود] |
backslash |
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند |
data interchange format |
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد |
limit state |
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد |
foraminate |
ثقبه دار سوراخ سوراخ |
thirl |
سوراخ سوراخ کردن دریدن |
gruyere cheese |
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی |
pinker |
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن |
pink |
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن |
pinkest |
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن |
yalta conference |
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد |
languages |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
language |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |