Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
mean distance
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
Other Matches
planets
سیاره
planet
سیاره
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
asteroids
خرده سیاره
minor planet
سیاره خرد
asteroid
خرده سیاره
planeted
سیاره نشین
planetoid
سیاره خرد
queen of heaven
خرده سیاره
planetary
وابسته به سیاره
planetology
سیاره شناسی
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
move of a planet
گردش یا حرکت سیاره
asteroid
سیاره خرد اخترواره
asteroids
سیاره خرد اخترواره
planetarium
سیاره نما ستاره دیدگاه
planetariums
سیاره نما ستاره دیدگاه
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
space
فاصله دادن فاصله داشتن
lander
فضاپیمایی که میتواند به ارامی روی سطح سیاره موردنظر بنشیند
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
maximal
حداکثر
peak
حداکثر
uttermost
حداکثر
outsides
حداکثر
endurance
حداکثر
outside
حداکثر
peaks
حداکثر
peaking
حداکثر
maximum
حداکثر
peak current
جریان حداکثر
maximum current
جریان حداکثر
peak demand
حداکثر تقاضا
maximum detector
اشکارساز حداکثر
payloads
حداکثر بار
maximum density
حداکثر تراکم
maximum deflection
انحراف حداکثر
maximization
به حداکثر رسانیدن
maximum efficiency
حداکثر کارائی
price ceilings
حداکثر قیمت
maximum deviation
انحراف حداکثر
maximum demand
بار حداکثر
maximum efficiency
راندمان حداکثر
maximum value
مقدار حداکثر
flat out
حداکثر سرعت
maximum capacity
فرفیت حداکثر
peak voltage
ولتاژ حداکثر
peak speed
حداکثر سرعت
peaking
حداکثر کاکل
peak output
حداکثر تولید
payload
حداکثر بار
peaks
حداکثر کاکل
peak load
بار حداکثر
maximum duration
زمان حداکثر
peak load
حداکثر بار
high tides
حداکثر مد دریا
maximum available powere
توان حداکثر
high tide
حداکثر مد دریا
maximum amplitude
دامنه حداکثر
relative maximum
حداکثر نسبی
peak
حداکثر کاکل
maximum performance
کارایی حداکثر
maximum speed
حداکثر سرعت
maximum slope
حداکثر شیب
maximum of intensity
حداکثر شدت
maximum power demand
مصرف حداکثر
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
maximum profit
حداکثر سود
maximum output
خروجی حداکثر
maximum price
حداکثر بها
maximum gain
تقویت حداکثر
full bore
حداکثر تلاش
full speed
حداکثر سرعت
maximum performance
عملکرد حداکثر
global maximum
حداکثر مطلق
wage ceiling
حداکثر دستمزد
maximum frequency
فرکانس حداکثر
supercharge
خرج حداکثر
submaximal
زیر حداکثر
optimum height
حداکثر ارتفاع
maximum moment
حداکثر لنگر
maximum work
کار حداکثر
maximum limited stress
تنش حداکثر
flank speed
حداکثر سرعت
maximum thermometer
گرماسنج حداکثر
maximal
وابسته به حداکثر
intensity maximum
حداکثر شدت
maximum load
بار حداکثر
maximum energy
انرژی حداکثر
maximum ratings
مقدار حداکثر
marginal
حداکثر نزدیک به انتها
maximum light transmission
انتقال نور حداکثر
maximum input frequency
فرکانس ورودی حداکثر
maxvo
حداکثر توان هوازی
maximum output voltage
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum liklihood method
روش حداکثر احتمال
maximum modulating frequency
فرکانس حداکثر مدولاسیون
extreme
حداکثر درمنتهی الیه
maximum operating voltage
ولتاژ کار حداکثر
maximum natality
حداکثر زاد و ولد
maximum load
بار گذاری حداکثر
maximum permissible load
بار مجاز حداکثر
maximum in power gain
تقویت قدرت حداکثر
maximum sound pressure
فشار صوت حداکثر
maximum stock
حداکثر موجودی انبار
maximum take off weight
حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature
درجه حرارت حداکثر
angle of repose
حداکثر شیب استقرار
maximum wavelength
طول موج حداکثر
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum flexibility
خمش پذیری حداکثر
utmost
منتهای کوشش حداکثر
maximum scattering angle
زاویه پراکندگی حداکثر
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
maximum permissible voltage
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum ratings
مقدار نامی حداکثر
maximum power gain
تقویت توان حداکثر
maximum power operation
کار با توان حداکثر
maximum gate trigger voltage
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current
جریان احتراق حداکثر
maximum landing weight
حداکثر وزن فرود
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage
ولتاژ سد موثر حداکثر
ultimate bearing capacity
حداکثر فشار متحمل پی
at full blast
<adv.>
در حداکثر قدرت یا شدت
full blast
<adv.>
در حداکثر قدرت یا شدت
high water
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
low tide
حداکثر جذر دریا
ceiling price
حداکثر قیمت قانونی
ceiling prices
حداکثر قیمت قانونی
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
utmost good faith
حداکثر حسن نیت
sprints
با حداکثر سرعت دویدن
utility maximization
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
sprinted
با حداکثر سرعت دویدن
sprint
با حداکثر سرعت دویدن
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
maximum direction finding
جهت یابی حداکثر
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
high run
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
breaking load
حداکثر تحمل بار
maximum current rating
جریان نامی حداکثر
maximum demand meter
حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer
عقربه مصرف حداکثر
flank speed
حداکثر سرعت قایق
pron to
با حداکثر سرعت ممکن
profit maximization
به حداکثر رسانیدن سود
principle of miximum overlap
اصل حداکثر همپوشانی
maximum control current
جریان کنترل حداکثر
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
maximum and minimum thermometer
گرماسنج حداقل و حداکثر
endurance time
سرعت حداکثر مداوم
maximum recording attachment
دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum scale value
مقدار درجه بندی حداکثر
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powered
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering
حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum range
حداکثر برد جنگ افزار
powers
حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum safe temperature
درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum power point current
جریان در نقطه توان حداکثر
throughput
حداکثر فرفیت میزان محصول
wall up
رسیدن موج به حداکثر اوج
great tropic range
حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
extremum
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
maximum likelihood method
روش حداکثر درست نمایی
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
hard charge
بشدت و حداکثر سرعت راندن
ultimate compressive strength
حداکثر مقاومت دربرابر فشار
maximum powerpoint voltage
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
deadweight tonnage
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
maximum surface temperature
درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current
جریان رفت موثر حداکثر
maximum r.m.s. on state current
جریان رفت موثر حداکثر
hull speed
حداکثر سرعت نظری قایق
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
plimsoll mark
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
payload
حداکثر قابلیت حمل بار
payloads
حداکثر قابلیت حمل بار
in the groove
<idiom>
حداکثر کار را انجام دادن
ramp weight
حداکثر وزن ممکن هواپیما
layer depth
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
speed limits
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com