English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
near collision فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
Other Matches
near miss فاصله خیلی دور دو هواپیما
near misses فاصله خیلی دور دو هواپیما
hot spot نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
run a risk <idiom> ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
cockatrice ادم خیلی مضر و خطرناک
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
hairbreadth فاصله خیلی کم تنگنا
compromising emanation پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
wingspread فاصله بین دو بال هواپیما وپرنده
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
laydown bombing بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
exchange zone فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
arresting gear قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
round out دورزدن هواپیما برای نشستن
aircraft battery منبع الکتریکی برای هواپیما
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
beacons امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
nitrate dope دوپی برای پارچههای روکش هواپیما
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
beacon امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
This position is much too small for me . این سمت برای من خیلی کوچک است
locket قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
lockets قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
spanned فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spans فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
perspective روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspectives روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
span فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
appliance هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
appliances هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
beside one's self <idiom> خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
MIP mapping روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
chute سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
for peanuts [and for chicken feed] <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
for next to nothing <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
wing heavy تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
micronutrient ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
gust alleviation سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
He was too quick for her and jinked away every time. او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
capacitor وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
design landing weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
muffs مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
control column فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
muff مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
spacer امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
The position is over his head . he cannot cope with it . این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
space فاصله دادن فاصله داشتن
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
cross member عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
unsafe خطرناک
perilous خطرناک
hazardous خطرناک
dicey خطرناک
malignant خطرناک
critical خطرناک
jeopardous خطرناک
herculean خطرناک
parlous خطرناک
gravest بم خطرناک
graves بم خطرناک
grave بم خطرناک
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
black body قسمت خطرناک
between wind and water در جای خطرناک
warm corner جای خطرناک
marginal حاشیهای خطرناک
predicament وضع خطرناک
hazardous goods کالاهای خطرناک
venturesome با تهور خطرناک
black propaganda تبلیغات خطرناک
perilously بطور خطرناک
dangerously بطور خطرناک
dangerousness وضعیت خطرناک
pernicious anemia کم خونی خطرناک
hazardous goods امتعه خطرناک
offensive weapon سلاح خطرناک
critically wounded مجروح خطرناک
predicaments وضع خطرناک
death traps بسیار خطرناک
dangerous play بازی خطرناک
disastrous خطرناک فجیع
danger space فضای خطرناک
sthenic قوی خطرناک
death trap بسیار خطرناک
danger bearing سمت خطرناک
serious سخت خطرناک
danger area منطقه خطرناک
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
pixie ادم بازیگوش و خطرناک
hairy <idiom> خطرناک [اصطلاح روزمره]
imminent قریب الوقوع خطرناک
pixy ادم بازیگوش و خطرناک
dicey <idiom> خطرناک [اصطلاح روزمره]
pixies ادم بازیگوش و خطرناک
calamitous مصیبت بار خطرناک
malignantly بطور خطرناک یاردی
danger space فضای هوایی خطرناک
breakneck فوق العاده خطرناک
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com