Total search result: 207 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
period/stretch/lapse of time |
فاصله زمان |
time period |
فاصله زمان |
period |
فاصله زمان |
time span |
فاصله زمان |
|
|
Search result with all words |
|
interval |
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان |
interval timer |
زمان سنج فاصله |
lap turn |
زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها |
Other Matches |
|
single space |
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن |
following distance |
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها |
point blank range |
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف |
space |
فاصله دادن فاصله داشتن |
spaces |
فاصله دادن فاصله داشتن |
collision parameter |
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان |
line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
alleys |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
alleyways |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
alley |
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود |
cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
holing |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holes |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holed |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
hole |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
close march |
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی |
realtime |
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها |
circuits |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
circuit |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
road time |
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون |
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. |
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود. |
go no go |
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن |
access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
IAM |
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
seek time |
زمان جستجو زمان طلب |
presents |
زمان حاضر زمان حال |
presenting |
زمان حاضر زمان حال |
presented |
زمان حاضر زمان حال |
present |
زمان حاضر زمان حال |
arrival |
زمان حضور زمان رسیدن |
arrivals |
زمان حضور زمان رسیدن |
response time |
زمان جواب زمان پاسخگویی |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
tour of duty |
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت |
timed |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
time |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
dive schedule |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
times |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
imprescriptible |
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده |
equation of time |
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی |
unemployment compensation |
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری |
execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
loom time |
مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.] |
production cycle |
زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.] |
interlook dormant period |
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار |
frequencies |
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل |
frequency |
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل |
splits |
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر |
length |
فاصله |
single space |
تک فاصله تو هم |
lengths |
فاصله |
diastema |
فاصله |
em dash |
خط فاصله ام |
discontinuance |
فاصله |
gap |
فاصله |
hiatus |
فاصله |
range |
فاصله |
interregnum |
فاصله |
blankest |
فاصله |
space |
جا فاصله |
space |
فاصله |
spaces |
جا فاصله |
ranges |
فاصله |
spaces |
فاصله |
ranged |
فاصله |
en dash |
خط فاصله ان |
blank |
فاصله |
space bar |
فاصله زن |
interregna |
فاصله |
interregnums |
فاصله |
equidistant |
هم فاصله |
distance |
فاصله |
distances |
فاصله |
spacing |
فاصله |
gaps |
فاصله |
blank character |
فاصله |
tele |
فاصله |
unremittingly |
بی فاصله |
interval |
فاصله |
head space |
فاصله سر |
clearance |
فاصله |
per saltum |
بی فاصله |
intermezzo |
فاصله |
intermittence |
فاصله |
early time |
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی |
short cycle annealing |
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه |
cryptoperiod |
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز |
tensest |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tensed |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tensing |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tense |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tenser |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tenses |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
line to line spacing |
فاصله سطور |
line spacing |
فاصله سطر |
confidence interval |
فاصله اعتماد |
interludes |
بادخور فاصله |
line spacing |
فاصله سطرها |
interlude |
بادخور فاصله |
light gap |
فاصله روشنایی |
interim |
فیمابین فاصله |
light gap |
فاصله نور |
space condition |
حالت فاصله |
space condition |
شرط فاصله |
social distance |
فاصله اجتماعی |
interval |
فاصله [ریاضی] |
spaced |
فاصله دار |
unspaced practice |
تمرین بی فاصله |
unit distance |
با فاصله واحد |
clearance |
فاصله باز |
respite _ |
فاصله استراحت |
space bar |
فاصله گذار |
mode interval |
فاصله نما |
elongation |
فاصله زاویهای |
soft carriage return |
خط فاصله خالی |
tritone |
فاصله سه گام |
tritone |
فاصله سه اهنگ |
magnet gap |
فاصله هوایی |
vertical interval |
فاصله عمودی |
confidence interval |
فاصله اطمینان |
track pitch |
فاصله شیار |
blank character |
دخشه فاصله |
gulf |
فاصله زدوری |
gulfs |
فاصله زدوری |
time interval |
فاصله زمانی |
spacing |
فاصله گذاری |
subinterval |
فاصله فرعی |
interspace |
فاصله مدت |
spacing |
فاصله بندی |
time lag |
فاصله زمانی |
angular distance |
فاصله زاویهای |
interval confidence |
فاصله اطمینان |
telemeter |
فاصله سنج |
intervalometer |
فاصله سنج |
distant |
فاصله دار |
intermissions |
فاصله عود |
intermission |
فاصله عود |
lattice spacing |
فاصله شبکه |
coherence distance |
فاصله همدوسی |
tooth gap |
فاصله دندانه |
spacing bias |
پیشقدر فاصله |
code distance |
فاصله رمز |
close range |
فاصله نزدیک |
stadimeter |
فاصله یاب |
class interval |
فاصله طبقه |
center distance |
فاصله ازمرکز |
time lags |
فاصله زمانی |
time out |
وقفه فاصله |
known distance |
فاصله معلوم |
keyspace |
فاصله کلیدی |
vacations |
فاصله دو اجلاس |
vacation |
فاصله دو اجلاس |
terraces spacing |
فاصله تراسها |
dead rise |
فاصله مرده |
river |
فاصله سفید |
removed |
فاصله خانوادگی |
focal distance |
فاصله کانونی |
spaces |
فاصله گذاشتن |
ignition gap |
فاصله جرقه |
spaces |
جا فاصله مدت |
spaces |
فاصله مدت |
ignition spark gap |
فاصله جرقه |
fiducial interval |
فاصله اطمینان |
focus |
فاصله کانونی |
f. distance or length |
فاصله کانونی |
safe distance |
فاصله بی خطر |
focused |
فاصله کانونی |
focuses |
فاصله کانونی |
focussed |
فاصله کانونی |
lapse |
فاصله زمانی |
center distance |
فاصله مرکزی |
space |
فاصله مدت |
space |
جا فاصله مدت |
range meter |
فاصله سنج |
frequency spacing |
فاصله فرکانس |
frequency distance |
فاصله فرکانس |
polar distance |
فاصله قطبی |
interval |
فاصله تاکتیکی |
interval |
فاصله زمانی |
piston clearnce |
فاصله پیستون |
hard space |
فاصله واصل |
haul distance |
فاصله حمل |
focal length |
فاصله کانونی |
head space |
فاصله سر تیربار |
space |
فاصله گذاشتن |
rivers |
فاصله سفید |
lapses |
فاصله زمانی |
dutter |
فاصله ستونها |
interstice |
ترک فاصله |
leading |
فاصله خطوط |
focussing |
فاصله کانونی |
sight distance |
فاصله دید |
shim |
فاصله پرکن |
distance meter |
فاصله سنج |
line spacing |
فاصله خطوط |
interrupted |
فاصله دار |