English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
Other Matches
piggyback دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit نمایش مجاز تاتر مجاز
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
second detector دومین
second best دومین نفر
second intentions دومین تصورات
second-best دومین نفر
secondary productivity فراوردگی دومین
secondary treatment تصفیه دومین
secondary treatment پاکسازی دومین
first intentions دومین تصورات
second class دومین درجه
second class دومین مرتبه
space فاصله دادن فاصله داشتن
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
the second man to come دومین کسی که امد
secondary consumers مصرف کنندگان دومین
only at the second go تازه در دومین تقلا
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
bezantler دومین بچه شاخ
seconding دومین بار ثانوی
seconded دومین بار ثانوی
thirties دومین امتیاز گیم
thirty دومین امتیاز گیم
seconds دومین بار ثانوی
Go to the second crossroad. به دومین چهارراه بروید.
second دومین بار ثانوی
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
betas دومین حرف الفبای یونانی
beta دومین حرف الفبای یونانی
third آنچه بعد از دومین می آید
thirds آنچه بعد از دومین می آید
topmast دومین دکل کشتی از عرشه
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
runner up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
i was the second to speak دومین کسی که سخن گفت من بودم
supertonic نت بعد از کلید نت دومین اهنگ میزان
b دومین حرف الفبای انگلیسی که ازحروف بی صداست
reconvert برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
daisy chain زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
deuteronomic وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
legal مجاز
authorised مجاز
tropologic مجاز
admissible مجاز
toluene حد مجاز
permissible مجاز
allowed مجاز
commissioned مجاز
lawful مجاز
permitted مجاز
rated مجاز
at liberty مجاز
licensable مجاز
allowable مجاز
authorized مجاز
permissive مجاز
licensed مجاز
admissibll مجاز
admittable مجاز
certified مجاز
authorrized مجاز
metonymy مجاز
tolerance خطای مجاز
allowable cargo load حداکثربار مجاز
tolerance تفاوت مجاز
delegation of authority مجاز شمردن
allowable level تراز مجاز
tolerances خطای مجاز
accredited مجاز معتبر
allowable load بار مجاز
circuit allocated use مدارچانلهای مجاز
authorized strength استعداد مجاز
authorized program برنامه مجاز
authorized manpower استعدادپرسنلی مجاز
authorized allowance سهمیه مجاز
authorised clerk واسطه مجاز
authorise مجاز نمودن
bag limit حد مجاز صید
ban item غیر مجاز
allowed vibrations ارتعاشهای مجاز
bona fide holder دارنده مجاز
working stress تنش مجاز
allowable stress تنش مجاز
tolerances تفاوت مجاز
allowable cargo load بار مجاز
dose مقدار مجاز
justifiability مجاز بودنی
prescribed load بار مجاز
metonym مجاز مرسل
permissibly بطور مجاز
permissible velocity تندی مجاز
permissible velocity سرعت مجاز
permissible load بار مجاز
permissible dosage دوز مجاز
not allowed غیر مجاز
doses مقدار مجاز
dosing مقدار مجاز
contraband غیر مجاز
height clearance ارتفاع مجاز
admitance روا مجاز
idiographic وابسته به مجاز
speed limits سرعت مجاز
speed limit سرعت مجاز
impermissible غیر مجاز
safe load بار مجاز
revocable contract عقد مجاز
dosed مقدار مجاز
licit روا مجاز
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
permissible deviation تفاوت مجاز
free مجاز منفصل
complement حد مجاز مکمل
troplogy مجاز گوئی
frees مجاز منفصل
permit مجاز کردن
legitimized مجاز کردن
legitimizes مجاز کردن
on the house <idiom> مجاز درکاری
freeing مجاز منفصل
freed مجاز منفصل
trope مجاز استعاره
permitting مجاز کردن
legitimising مجاز کردن
licensing hours زمان مجاز
lawfully به طور مجاز
unauthorized غیر مجاز
complemented حد مجاز مکمل
legitimizing مجاز کردن
fair game شکار مجاز
legitimised مجاز کردن
legitimises مجاز کردن
figuratively بطور مجاز
legitimize مجاز کردن
legitimization مجاز کردن
allowances میزان مجاز
permits مجاز کردن
tolerance limit خطای مجاز
settings شدت مجاز
allowance میزان مجاز
working load بار مجاز
complementing حد مجاز مکمل
authorized bank بانک مجاز
setting شدت مجاز
complements حد مجاز مکمل
ranged مجموعه مقادیر مجاز
ranges مجموعه مقادیر مجاز
allowable cabin load بار مجاز هواپیما
safe loads tables جداول بارهای مجاز
acceptance tolerance حد مجاز قابل قبول
twenty four hour charge rate امپر مجاز باتری
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
manpower cieling حداکثرنیروی انسانی مجاز
licitly بطور مجاز یا مشروع
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
security مشخصات کاربران مجاز
illigal character کاراکتر غیر مجاز
illigal character دخشه غیر مجاز
personnel authorization سطح پرسنلی مجاز
personnel authorization جدول پرسنلی مجاز
illicit advertising تبلیغ غیر مجاز
ratings نحوه عملکرد مجاز
rating نحوه عملکرد مجاز
prescribed load بار مهمات مجاز
permissible dosage میزان داروی مجاز
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
allowed energy levels ترازهای انرژی مجاز
taxi stand ماندگاه مجاز تاکسی
authorized manpower نیروی انسانی مجاز
numbers مجموعه مقادیر مجاز
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
eligible traffic عبور و مرور مجاز
circuit allocated use سهمیه مدارهای مجاز
table of allowance جدول سهمیه مجاز
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
number مجموعه مقادیر مجاز
authorized parts list لیست قطعات مجاز
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
tare وزن مجاز یک فرف
forbidden band نوار غیر مجاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com