Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
Other Matches
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
unrivaled
بی رقیب
adversary
رقیب
inimitable
بی رقیب
incomparable
بی رقیب
adversaries
رقیب
corrival
رقیب
opponents
رقیب
competitor
رقیب
opponent
رقیب
competitors
رقیب
competitress
رقیب
vier
رقیب
emulative
رقیب
rivalled
رقیب
unapproachable
بی رقیب
rivalling
رقیب
rivaling
رقیب
rival
رقیب
rivals
رقیب
adversarial
رقیب
rivaled
رقیب
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
corrival
رقیب شدن
antagonists
رقیب دشمن
antagonist
رقیب دشمن
outfoot
سریعتر از رقیب
vied
رقیب شدن
vie
رقیب شدن
vies
رقیب شدن
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
outkick
تندتر از رقیب دویدن
contain
جلو رقیب را گرفتن
upset
باخت رقیب محبوب
upsets
باخت رقیب محبوب
upsetting
باخت رقیب محبوب
contains
جلو رقیب را گرفتن
underprice
قیمت کمتر از رقیب
contained
جلو رقیب را گرفتن
immortalize rug
فرش جاودانی و بدون رقیب
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
one upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one-upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
area blocking
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
descriptor
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
brush block
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
burn off
خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
up
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
let point
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
upped
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
interlocking directorate
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
vehicle
برنده
incisive
برنده
portative
برنده
winning
برنده
discoverers
پی برنده
discoverer
پی برنده
foretooth
برنده
winnings
برنده
scissile
برنده
incisor tooth
برنده
deferent
برنده
vehicles
برنده
trenchant
برنده
heuristic
پی برنده
conductive
برنده
cutter
برنده
winners
برنده
cutters
برنده
incisory
برنده
mutilator
برنده
high proof
برنده
cutting
برنده
winner
برنده
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
winning move
حرکت برنده
achiever
از پیش برنده
cutting head
نوک برنده
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
deferent
بیرون برنده
incisively
بطور برنده
impellor
پیش برنده
heiress
ارث برنده زن
heiresses
ارث برنده زن
dark horse
برنده غیرمترقبه
annihilator
از بین برنده
winning position
پوزیسیون برنده
boosters
بالا برنده
medalist
برنده مدال
propulsive
جلو برنده
winners
برنده بازی
matrolinous
بارث برنده
dark horses
برنده غیرمترقبه
propelling
پیش برنده
raiders
یورش برنده
raider
یورش برنده
booster
بالا برنده
wearing
تحلیل برنده
winner
برنده بازی
outpoint
برنده با امتیاز
impeller
پیش برنده
decisions
برنده با امتیاز
uplifter
بالا برنده
prizewinner
برنده جایزه
users
بکار برنده
gonfalonier
برنده پرچم
uptake
بالا برنده
contender
برنده احتمالی
resolutive
تحلیل برنده
edge tool
الت برنده
decision
برنده با امتیاز
prizer
برنده جایزه
victors
برنده مسابقه
dissolvent
حل کننده برنده
promoter
پیش برنده
lacerative
برنده یا درنده
victor
برنده مسابقه
contenders
برنده احتمالی
utilizer
بکار برنده
highest bidder
برنده مزایده
medalists
برنده مدال
medallist
برنده مدال
edged tool
الت برنده
promotor
پیش برنده
promoters
پیش برنده
winner of a match
برنده مسابقه
persi
برنده سر دیو
user
بکار برنده
gestatorial
برنده پاپ
medallists
برنده مدال
perseus
برنده سر دیو
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
decision
برنده کشتی با امتیاز
raise the hand
بالابردن دست برنده
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
liquidator
برچیننده از بین برنده
liquidators
برچیننده از بین برنده
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
limivorous
فرو برنده گل ولای
benefic
فایده برنده نیکوکار
decisions
برنده کشتی با امتیاز
benefitical
منتفع فایده برنده
jackpot
برنده تمام پولها
emulous
رشک برنده طالب
emasculatory
برنده نیروی مردی
emasculative
برنده نیروی مردی
cutler
فروشنده الات برنده
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
winterer
بسر برنده زمستان
won ending
اخر بازی برنده
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
painstakingly
ساعی رنج برنده
jackpots
برنده تمام پولها
painstaking
ساعی رنج برنده
file cutter
قسمت برنده سوهان
nonwinner
هرگز برنده نشده
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
scissors
چیز برنده قطع کننده
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
To win on points.
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulf
هر چیز بلعنده وفرو برنده
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
hoong seung
برنده هوگو قرمز تکواندو
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
cutting angle
سطح برنده تیغه برش
to scramble a victory
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
hellward
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
runners-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
blade
قسمت برنده لبههای تیغ دار
dye-remover
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com