Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
entracte
فاصله میان دو پرده
iteract
فاصله میان دو پرده
Other Matches
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
entracte
میان پرده
diaphragms
میان پرده
diaphragm
میان پرده
diaphrgam
میان پرده
mediastinum
میان پرده
interludes
ایست میان دو پرده
interlude
ایست میان دو پرده
interstellar space
فاصله میان ستارگان
interdental space
فاصله میان دو دندان
interblock gap
فاصله میان بلوکی
dashes
فاصله میان دو حرف خط تیره
diastema
شکاف یا فاصله میان دندانها
dash
فاصله میان دو حرف خط تیره
dashed
فاصله میان دو حرف خط تیره
interfenestration
فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
loral
وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
There is a vast gulf between the haves and have - nots .
میان دارا وندار دریایی فاصله است
dot pitch
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
cont line
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
dropping
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
membranaceous
دارای غشاء پرده پرده غشایی
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
futtock
میان چوب میان تیر
intervenient
در میان اینده واقع در میان
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
tone and semitone
پرده ونیم پرده
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
tringle
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
hangings
پرده
blinds
پرده
blind
پرده
unreserved
بی پرده
blinded
پرده
tympanon
پرده
free spoken
بی پرده
vane
پرده
fin footed
پرده پا
window shade
پرده
outspokenly
بی پرده
smokescreen
پرده
uninhibited
بی پرده
paintings
پرده
painting
پرده
curtains
پرده
screen
پرده
purdah
پرده
straightest
بی پرده
pert
بی پرده
straightforward
بی پرده
veils
پرده
veil
پرده
frank
بی پرده
franked
بی پرده
franker
بی پرده
frankest
بی پرده
franking
بی پرده
franks
بی پرده
blunts
بی پرده
blunting
بی پرده
bluntest
بی پرده
blunter
بی پرده
blunted
بی پرده
straighter
بی پرده
straight
بی پرده
tympan
پرده
door curtain
پرده در
mantles
پرده
mantle
پرده
straight out
بی پرده
vanes
پرده
straightforwardly
بی پرده
palls
پرده
palling
پرده
palled
پرده
pall
پرده
patagium
پرده
pecten
پرده
plain spoken
بی پرده
diaphragm
پرده
diaphragms
پرده
blunt
بی پرده
bluntly
بی پرده
screened
پرده
screening, screenings
پرده
screens
پرده
door curtain
پرده
membranes
پرده
velum
پرده
membrane
پرده
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
backstage
در پس پرده
marking panel
پرده شناسایی
deadlight
پرده کرکره
steel facing membrane
پرده فولادی
dossal
پرده محراب
sun blind
پرده پنجره
franker
بی پرده حرف زن رک
foreshortening
پرده ازروبرو
straightaway
رک وبی پرده
drapery panel
چین پرده ای
dorsel
پرده محراب
dossel
پرده محراب
marking panel
پرده مخابرات
tympanic membrane
پرده گوش
tympanum
پرده گوش
Iron Curtain
پرده اهنین
to draw the c. forth
پرده افتادن
to draw the c. forth
پرده کشیدن
it is wrapt in mystery
در پرده است
screens
پرده سینما
lambrequin
یا روی پرده
the curtain falls
پرده میافتد
light screen
پرده نور
screens
پرده پوشش
living picture
پرده نقاشی
balustrata
پرده شبستان
brise-soleil
پرده عمودی
maidenhead
پرده بکارت
brise-soleil
پرده افقی
film
پرده نازک
round unvarnished tale
سخن بی پرده
tapestry
پرده منقوش
veil
پرده زدن
tapestry
پرده دیوارکوب
curtain rod
چوب پرده
veils
پرده زدن
quater tone
یک چهارم پرده
say it frankly
بی پرده بگو
frank
بی پرده حرف زن رک
franked
بی پرده حرف زن رک
bituminous facing
پرده قیری
benined the curtain
پشت پرده
franks
بی پرده حرف زن رک
franking
بی پرده حرف زن رک
frankest
بی پرده حرف زن رک
tapestries
پرده منقوش
tapestries
پرده دیوارکوب
balloon barrage
پرده دود
signal panel
پرده مخابرات
tableau
پرده نقاشی
pellicular
پرده دار
palmated
پرده دار
smoke screen
پرده دود
tableaus
پرده نقاشی
tableaux
پرده نقاشی
alkekengi
عروسک پس پرده
ridden
پرده محراب
To draw the curtain .
پرده را کشیدن
curtain of fire
پرده اتش
silver screen
پرده سینما
panel code
کد پرده مخابرات
eardrum
پرده گوش
eardrum
پرده صماخ
eardrums
پرده گوش
eardrums
پرده صماخ
curtains
جدار پرده
curtains
پرده پوشش
unreserve
بی پرده گویی
half note
نیم پرده
upholstery
پرده فروشی
osmosis
ازیک پرده
smokescreen
دود پرده
hymen
پرده بکارت
pelmets
چوب پرده
pelmet
چوب پرده
endocardium
پرده درونی دل
endoderm
پرده درونی
watertight facing
پرده اب بندی
watertight diaphragm
پرده اب بندی
wanelength
طول پرده
panel
پرده مخابرات
drumhead
پرده صماخ
veil nebula
سحابی پرده
veil nebula
ابری پرده
hymens
پرده بکارت
upholster
پرده زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com